نمازجمعه این هفته بیست ششم آبانماه 96 مصادف با سالروز رحلت رسول اعظم وامام حسن مجتبی با حضور اقشارمختلف مردم وعزارداران حضرت اباعبدالله علیه السلام به امامت حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ عبدالعلی استیری “امام جمعه محترم حسن آباد”درمصلی امام خمینی این شهر برگزارشد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
عناویــــــن خطبــــــــه اول:
1- شرح مختصری از سیره نبىّاکرم در دوران دهساله حاکمیت اسلام درمدینه!
2- پیغمبر اسلام نظام را سرِ پا و کامل کردند تا انسانها به سوی چنان جامعهای حرکت کنند.
3- پنج دشمن اصلی، جامعه تازه متولّد شده درزمان پیامبررا تهدید میکرد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
عناویــــــن خطبـــــــه دوم:
1- بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است…
2-درراستاى تأکیدات مقام معظم رهبرى،لازم است دولتمردان عزیزدربسیج امکانات وخدماتدهى به مردم منطقه تسریع نمایند
3- آمریکایىهاکه تمامى راهبردهاى خودعلیه ایران وجبهه مقاومت راشکستخورده مىبینند،اخیراًدردوعرصه متمرکزشدهاند.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مشــــــروح خطبـــــــــه اول:
أعوذ باللـــــــــه من الشیطان الرجیــــــــــم بســـــــــم اللـــه الــــرحمـــــن الرحیـــــــــم
عبدالله اوصیکم ونفسی به تقوی الله
این روزها با رحلت پیامبر عظیمالشّأن اسلام – که برگزیده همه بشریّت در طول تاریخ و پدر معنوی مسلمانها و همه انسانهایی است که به ارتقاء و رشد انسانیت عقیده دارند – مصادف است.همچنین این ایام با سالگرد شهادت سبط اکبر پیغمبر، حضرت امام حسن مجتبی و همچنین امام هشتم ما، حضرت ابی الحسنالرّضا علیهما الصّلاه والسّلام مصادف است.
خطبه اول را به شرح مختصری از سیره نبىّاکرم در دوران دهساله حاکمیت اسلام در مدینه اختصاص دادهام که یکی از درخشانترین دورههای حکومت در طول تاریخ بشری است. باید این دوره کوتاه و پُرکار و فوقالعاده تأثیرگذار در تاریخ بشر را شناخت.
سیزده سال در مکه، فصل اوّل بودوده سال هم دوران مدینه پیغمبر است. پیغمبر وارد مدینه شد تا این نظام را سرِ پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر کسی در هر جای تاریخ تا قیامت توانست، مثل آن را به وجود آورد و انسانها به سوی چنان جامعهای بروند.
ناقهای که پیغمبر سوار آن بود، وارد شهر یثرب شد و مردم دور آن را گرفتند. در آن زمان، شهر مدینه، محلّه محلّه بود؛ هر محلّهای هم برای خودش خانهها، کوچهها و حصار و بزرگانی داشت و متعلّق به قبیلهای بود: قبایل وابسته به اوس و قبایل وابسته به خزرج. وقتی شتر پیغمبر وارد شهر یثرب شد، جلوِ هر کدام از قلعههای قبایل که رسید، بزرگان بیرون آمدند و جلوِ شتر را گرفتند: یا رسولاللَّه! بیا اینجا؛ خانه، زندگی، ثروت و راحتىِ ما در اختیار تو. پیغمبر فرمود: جلوِ این شتر را باز کنید؛ «انّها مأموره»؛(بحارالانوار، ج 19، 116(دنبال دستور حرکت میکند؛ بگذارید برود. جلوِ شتر را باز کردند تا به محلّه بعدی رسید. باز بزرگان، اشراف، پیرمردان، شخصیّتها و جوانان آمدند جلوِ ناقه پیغمبر را گرفتند: یا رسولاللَّه! اینجا فرود بیا؛ اینجا خانه توست؛ هرچه بخواهی، در اختیارت میگذاریم؛ همه ما در خدمتت هستیم. فرمود: کنار بروید؛ بگذارید شتر به راهش ادامه دهد؛ «انّها مأموره». همینطور محلّه به محلّه شتر راه میرفت تا به محلّه بنی النجار – که مادر پیغمبر جزو این خانواده است – رسید. مردان بنی النجار داییهای پیغمبر محسوب میشدند؛ لذا جلو آمدند و گفتند: یا رسولاللَّه! ما خویشاوند توییم؛ هستی ما در اختیار توست؛ در منزل ما فرود بیا. فرمود: نه؛ «انّها مأموره»؛ کنار بروید. راه را باز کردند. شتر به فقیرنشینترینِ محلّات مدینه آمد و در جایی نشست. همه نگاه کردند ببینند خانه کیست؛ دیدند خانه ابی ایّوب انصاری است؛ فقیرترین یا یکی از فقیرترین ساکنین مدینه. خودش و خانواده مستمند و فقیرش آمدند و اثاث پیغمبر را برداشتند و داخل خانه بردند. پیغمبر هم به عنوان میهمان، وارد خانه آنها شد درواقع موضع اجتماعی خودش را مشخّص کردند؛ معلوم شد که پیامبر، وابسته به اعیان واشراف وصاحبان نفقوذنیست !!!پیغمبر به مجرّد اینکه وارد مدینه شد، کار را شروع کردند. ودر طول این ده سال، یک لحظه را هدر ندادند جلوِ خانه ابی ایّوب انصاری، زمینِ افتادهای بود.فرمود این زمین مال کیست؟ گفتند متعلّق به دو بچه یتیم است. پول از خودش داد و آن زمین را خرید. بعد فرمود در این زمین مسجد میسازیم؛ یعنی یک مرکز سیاسی، عبادی، اجتماعی و حکومتی؛ یعنی مرکز تجمّع مردم. جایی به عنوان مرکزیّت لازم بود؛ لذا شروع به ساختن مسجد کردند.
بعد، تدبیر و سیاست اداره آن نظام را بر اساس ایجاد وحدت ایجاد اخوّت طرّاحی کردند.
اما پنج دشمن اصلی، این جامعه تازه متولّد شده را تهدید میکنند
یک دشمن، کوچک و کماهمیت است؛ اما درعینحال نباید از او غافل ماند. قبایل نیمهوحشی اطراف مدینه وجود دارند که تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن!!هر کدام از آنهاکه نشانه صلاح و هدایت داشتند، با آنها پیمان بست؛ اول هم نگفت که حتماً بیایید مسلمان شوید؛ نه، کافر و مشرک هم بودند؛ اما با اینها پیمان بست تا تعرّض نکنند. پیغمبر بر عهد و پیمانِ خودش، بسیار پا فشاری میکرد و پایدار بودآنهایی را که شرور بودند و قابل اعتماد نبودند، پیغمبر علاج کرد و خودش سراغ آنها رفت. آنها را منکوب کرد و سر جای خودشان نشاند.
دشمن دوم، مکه است که یک مرکزیّت است. در مکه حکومتِ به معنای رایج خودش وجود نداشت؛ اما یک گروه اشرافِ متکبّرِ قدرتمندِ متنفّذ با هم بر مکه حکومت میکردند. اینها با هم اختلاف داشتند، اما در مقابل این مولود جدید،یعنی پیامبر با یکدیگر همدست بودند. پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانىِ آنها از نزدیکی مدینه عبور میکرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع کرد، که جنگ بدر، مهمترینِ این تعرّضها در اوّلِ کار بود. پیغمبر تعرّض را شروع کرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع اینگونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمیکرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید – یعنی نظام اسلامی – را که از آن احساس خطر میکردند، ریشه کن کنند. جنگ اُحد و جنگهای متعدّد دیگری که اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود.
دشمن سوم، یهودیها بودند؛ یعنی بیگانگانِ نامطمئنی که علیالعجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمیداشتند. اگر نگاه کنید، بخش مهمی از سوره بقره و بعضی از سورههای دیگر قرآن مربوط به برخورد و مبارزه فرهنگی پیغمبر با یهود است. اینها دشمن سازمانیافتهای بودند. پیغمبر تا آنجایی که میتوانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد. پیغمبر، بیخود و بدون مقدّمه هم سراغ اینها نرفت؛ هر کدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اوّل، بنی قینقاع دوم، بنی نضیرسوم بنی قریظه
دشمن چهارم، منافقین بودند. منافقین در داخل مردم بودند؛ کسانی که به زبان ایمان آورده بودند، اما در باطن ایمان نداشتند؛ مردمان پست، معاند، تنگنظر و آماده همکاری با دشمن، منتها سازماننیافته. فرق اینها با یهود این بود. یهودسازمانیافته بودامااینها اینگونه نبودند. لجاجتها و دشمنیها و خباثتهای فردی دارندکه پیامبر گاه تحمل میکردند وگاهی هم که جنبه جمعی پیدامیکرد خودپیامبربه سراغشان میرفت مثل قضیه مسجد ضرارکه پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را که ساخته بودند، ویران کرد و سوزاند. فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ اینجا محلّ توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است.
و اما دشمن پنجم تمایلات نفسانی. دشمن پنجم عبارت بود از دشمنی که در درون هر یک از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت. خطرناکتر از همه دشمنها هم همین است. تمایلات نفسانی، خودخواهیها، میل به انحراف، میل به گمراهی و لغزشهایی که زمینه آن را خود انسان فراهم میکند. پیامبر با این دشمن هم مبارزه کرد؛ امانه باشمشیربلکه به وسیلهی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار!
لذا وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچکتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسولاللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادی وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان
هرجا هم که شما در تاریخ میبینید جامعه اسلامی منحرف شده، از اینجا منحرف شده است.جایی که این لشکرِ دشمن درونی به انسان حمله کرد و درون انسان را تهی و خالی نمود، راه منحرف خواهد شد.پیغمبر با این دشمن هم مبارزه کرد.امابااین وجودپیامبریک بارهم حتی نفرین عمومی نکردندتنها پیامبری که نفرین عمومی به قوم و امت خود نکردپیامبرعظیم الشأن اسلام است:برخی از پیامبران پس از تبلیغ دین خود و سرکشی قوم خود آنان را نفرین کردند و قوم خود را با نفرین معذب به عذاب الهی نمودند مانند حضرت نوح ، حضرت لوط ، حضرت هود ، حضرت صالح ، و … علیهم السلام
حضرتنوح، پیامبر مرسل در بین انبیاء اوّلین پیامبری که مرسل است و شریعت آورده، حضرتنوح، از پیامبران اولوالعزم است که بعد از او حضرتابراهیم و بعد حضرتموسی و عیسی و پیغمبراسلام هستند. در قرآن، اوّلین کسی که میبینیم قومش را نفرین کرده، راجع به حضرتنوح است. در آیات متعدّد در مورد حضرتنوح، بیش از دیگران داریم حضرتنوح قوم خودش را نفرین کرد و در آن نکتهای است غیر از نکتهای که در نفرین انبیا است، ذکر شده است،
تفاوت نفرین حضرتنوح با دیگر پیامبران
تفاوت حضرتنوح با انبیا دیگر چه بوده است؟ انبیای دیگر قوم خودشان را نفرین میکردند امّا حضرتنوح، مَن فِی الأرض را لعن کردند. دیگران یا شخص را نفرین میکردند یا گروه را، امّا راجع به حضرتنوح اینطور نیست، مَن فِی الأرض را نفرین فرمود و خدا هم از او قبول کرد و هرچه بود الّا خودش و چند نوع دیگر را از بین برد.
«وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً» (نوح، آیه 26)امارسول اکرم از ابتدا تا انتهاء عمر مبارکش نفرین بر قوم و امت خود نکرد و پس از دیدن تمام اذیتها و آزارها میفرمود:«اللَّهُمَ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ» خدایا قوم مرا هدایت کن (بحار الأنوار 20 : 117)
ذکرمصیبت
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مشـــــروح خطبـــــه دوم:
بســــــــم الله الرحــــــمن الرحـــــــیم
خودم و همه عزیزان را به تقوای الهی دعوت می کنم
روزهای پایانی ماه صفر در تقویم اسلامی روزهای بسیار غمبار و یادآور رحلت و شهادت بهترین انسانها و مخلوقات الهی است. رحلت جانسوز رسول مکرم اسلام(ص) و شهادت جانگداز میوه دل دختر بزگوارش امام حسن مجتبی(ع) و امام علی بن موسی الرضا(ع) است.
ضمن اینکه تسلیت عرض میکنم سالروزشهادت امام حسن مجتبی علیه السلام را باتوجه به اینکه وقت گذشته به ذکرروایتی اززبان امام مجتبی بسنده میکنم
«بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیکَ باطِلاً کَثیرًا.»
بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.لذا دقت کنیم چه بساقضاوتها واظهارنظرهایی که براساس شنیده ها کردیم!!!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سالروز شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام
عن الرّضا علیه السلام:
مَـن فـرّج عن مـومـن کربه فـرّج الله عَن قَلبه کربه یـَوم القیامه
امام رضا علیه السلام فرمود:
هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.
استفاده کنم از این روایت دررابطه با مناطق زلزله زده که همه تلاش کنیم تااندوهی راازقلب هموطنان خودمان رفع کنیم
وضعیتى که حاکم در منطقه زلزلهزده هست، عمق و گستردگى حادثه بسیار زیاد و متأسفانه همراه با مشکلات فراوان مىباشد که البته مدیریت جهادى سریع و جامع چه بهلحاظ امنیتى و چه خدماتى و اورژانسى را طلب مىنماید.
ضمن همدردى با حادثهدیدگان و طلب غفران الهى براى جانباختگان و آرزوى شفا براى مصدومان و مجروحان این حادثه طبیعى و مصیبتبار که مردم ایران بهویژه هموطنان عزیز استان کرمانشاه را در غم از دست رفتن تعداد قابل توجهى از عزیزان هموطنمان عزادار ساخت، لازم است از کلیه نهادها و مجموعههایى که از ساعات اولیه این حادثه با نهایت تلاش به صحنه آمدند و نیز اقدامات مردمى براى یارىرسانى به مردم شریف مناطق زلزلهزده صمیمانه تقدیر و تشکر نمود.
اما با توجه به عمق و گستردگى حادثه و شدت عوارض گرفتاریهاى مردم در منطقه، نکتههایى قابل توجه است که یادآور مىشوم:
۱. طبق اطلاعى که بهدست آمده است، نیازهاى مردم بیشتر به پوشاک، پتو، مواد غذایى بهویژه برنج، حبوبات، روغن و آب معدنى و نان مىباشد که انتظار مىرود بهصورت سازمانیافته و از طریق مجارى تعریفشده بهویژه سپاه و بسیج به مناطق ارسال گردد.
۲. در راستاى تأکیدات مقام معظم رهبرى، لازم است دولتمردان عزیز در بسیج امکانات و خدماتدهى به مردم منطقه تسریع نمایند؛ بهویژه درخصوص تأمین آب و برق و گاز و حل مشکلات مربوطه در اینخصوص اقدام عاجل صورت بدهند و البته بهکارگیرى عناصرى با روحیه جهادى و مدیریت بحران در کنار مسؤولان محلی امرى است ضرورى.
۳. یکى از موضوعات آزاردهنده، هرج و مرجى است که بهوسیله برخى عناصر سودجو رخ میدهد که متأسفانه مانع از رسیدن کمکهاى مردمى به دست نیازمندان واقعى مىشوند و لذا با استفاده از زلزلههاى مشابه بهویژه زلزله بم، انتظار مىرود نیروهاى نظامى و انتظامى و امنیتى بیشترین تلاش را براى تحکیم امنیت و کنترل اوضاع از اینحیث بهکار ببندند.
امیدواریم ملت شریف ایران و مدیران و مسؤولان امر چه در این روزهاى سخت پس از زلزله و چه در آینده که باید در جهت عمران و ساختوساز سرپناه مردم اقداماتى جدى صورت پذیرد، مثل همیشه هموطنان عزیز مناطق زلزلهزده را از هرگونه کمک و یارى محروم نساخته و با همتى بلند، نوعدوستى ایرانى و اسلامى را به نمایش بگذاریم
دوشنبه29آبان آغاز هفته بسیج
وقت گذشته ان شاءالله هفته آینده صحبت خواهم کرد
{والســــــــــــــــــــلام علیکــــــــــــــــــم ورحمۀ اللـــــــــــــــــــــــه وبــــــــــــــــــــرکاته
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@