نمازباشکوه جمعه اینهفته 95/07/16به امامت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقااستیری امام جمعه محترم فشافویهوباحضورگسترده اقشارمختلف مردم درمصلی امام خمینی شهربرگزارشد.
ایشان دربخشی ازخطبه اول گفتند: ماجرا از چه اهمیتی برخوردار است که چهارده قرن مردم، این چنین در ایام محرم سر از پا نمیشناسند؛ جان و مال خود را برای برگزاری مراسم عاشورا و محرم صرف میکنند؛ این عزاداریها، سینهزنیها و زنجیر زنیها، اطعامها و نظایر آن نشان از این است که حادثه عاشورا فوقالعادگی خاصی دارد.
همین مقدار انتساب به امام حسین(ع) که در عزای آن حضرت لباس سیاهی بپوشیم، اشکی بریزیم و بر سر و سینه بزنیم، بهواسطه عظمت سیدالشهداء(ع) کارساز است. چرا؟ چون تا در دل محبت حسین(ع) نباشد، اشک جاری نمیشود. این محبت است که دل را با سیدالشهداء(ع) ارتباط میدهد؛ و حاشا که خدا کسی را که ارتباط با حسین(ع) دارد با دیگران یکسان حساب کند. ولی ما نباید به این اندازه اکتفا کنیم. حسین(ع) به شهادت نرسید که فقط ما اشکی بریزیم و از عذاب نجات پیدا کنیم. آن حضرت به شهادت رسید تا الگویی باشد برای سایر بندگان خدا که میخواهند راه خدا را بپیمایند و رضای او را جلب کنند.
خطیب محترم جمعه حسن آباددربخشی ازخطبه دوم هم بااشاره به حادثه عاشورا،اظهارکرد: اولین مولّفه سیاسی قیام امام حسین(ع)، تشکیل حکومت اسلامی بود. آنحضرت بهصراحت میفرمود: آل ابوسفیان لیاقت حکومت را ندارند و از جدّم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است
عناویــــــن خطبــــــــه اول:
1- اولین معیار در ارزشگذاری پدیدههای انسانی انگیزه است
2- اثر تغذیه حرام انحراف از حق است
عناویــــــن خطبـــــــه دوم:
1-اولین مولّفه سیاسی قیام امام حسین(ع)، تشکیل حکومت اسلامی بود.
2- تشکیل حکومت اسلامی ونفی سکولاریزموظلمستیزی واستکبارستیزی سه مصداق معروف درقیام امام حسین است.
مشــــــروح خطبـــــــــه اول:
أعوذ باللـــــــــه من الشیطان الرجیــــــــــم بســـــــــم اللـــه الــــرحمـــــن الرحیـــــــــم
در ابتدای خطبه اول خودم و همه شما را به تقوای الهی دعوت و توصیه می کنم .
همه؛ ما معتقدیم در طول تاریخ بشریت واقعه کربلا جریان بینظیری است که از نظر ارزش قابل مقایسه با هیچ حادثه دیگری نیست. اما ممکن است سؤالاتی پیرامون این واقعه برای بعضی مطرح بشود.
در جریان کربلا ظلمهای فوقالعادهای به فرزندان پیغمبر اکرم (ص) روا داشته شد. در جنگ نابرابری بین یاران سیدالشهداء(ع) که هفتاد و دو نفر بودند، با طرف دیگر که از سی هزار تا صد و بیست هزار نفر گفت شده، آن همه جنایت بر علیه اهلبیت(ع) مرتکب شدند و سرانجام پیر وجوان و حتی طفل شیرخوار آنان به شهادت رسیدند و عدهای از بانوان حرم سیدالشهداء(ع) به اسارت برده شدند. ما تک تک این جنایات را کم وبیش در جریانات دیگر هم میبینیم. مثل جنایتهایی که در عصر حاضر، رژیم سابق عراق در حلبچه و جاهای دیگر مرتکب شد و بسیاری از مردم بیگناه، از مرد و زن و طفل به صورتی بسیار فجیع به شهادت رسیدند؛ یا حوادثی که در فلسطین اتفاق میافتد، ظلمهایی که رژیم صهیونیستی و حامیانش بر فلسطینیها روا میدارند.
حال اگر کسی بگوید به فرض که حادثه کربلا چند درجه هم از اینها شدیدتر بوده، ولی آن چنان نیست که بگوییم این جریان قابل مقایسه با هیچ داستان دیگری نیست. دیگران هم اهداف ارزشمندی مثل دفاع از آب و خاک و شرفشان داشتند و برای آن مبارزه کردند و در این راه به شهادت رسیدند. نهایتاً هدف اصحاب کربلا از اهداف دیگران شریفتر بوده، اما چنین نیست که کسان دیگری داوطلبانه جان خود را برای اهداف بلند انسانی فدا نکرده باشند. با وجود این، چه سرّی در نهضت عاشورا نهفته که میگوییم این جریان در تاریخ بینظیر است و نظیر آن نه واقع شده و نه خواهد شد. این ماجرا از چه اهمیتی برخوردار است که چهارده قرن مردم، این چنین در ایام محرم سر از پا نمیشناسند؛ جان و مال خود را برای برگزاری مراسم عاشورا و محرم صرف میکنند؛ این عزاداریها، سینهزنیها و زنجیر زنیها، اطعامها و نظایر آن نشان از این است که حادثه عاشورا فوقالعادگی خاصی دارد.
ما اگر بخواهیم یک پدیده انسانی ساده یا یک حرکت عظیم اجتماعی را ارزشیابی کنیم، در چه عناصری از این پدیده باید تأملکنیم تا ارزش آن پدیده را دریابیم؟ کسانی ممکن است به حجم یا شکل کار نگاه کنند. مثلاً اگر کسی هدیهای برای شما بیاورد آیا فقط به اندازه، شکل یا قیمت آن توجه میکنید؟ این ارزشیابی کودکانه است و کسانی که معرفت بیشتر و عقل کاملتری دارند، برای ارزشیابی پدیدهها به این معیارها اکتفا نمیکنند. برای توضیح بیشتر، مَثَل سادهای میزنم. شما اگر بخواهید یک چفیه از بازار تهیه کنید قیمت آن چقدر است؟ اگر کسی بخواهد این پارچه را به دیگری هدیه بدهد ارزش این هدیه چقدر است؟ روشن است که قیمت مشخص و محدودی دارد. اما دیدهاید کسانی، حتی انسانهایی بزرگ، برای اینکه یک چفیه از دست مقام معظم رهبری بگیرند سر ازپانمیشناسند. با اینکه این همان پارچه ارزان قیمت است؛ اما وقتی آن را از دست رهبر یمیگیرند برایشان بسیار ارزشمند است.
از همین مثال میتوان دریافت که برای ارزشیابی یک پدیده نباید تنها به حجم و قیمت آن نگاه کنیم؛ بلکه باید معیارهای دیگری هم مورد توجه قرار گیرد. عمده این است که ارزشگذار با چه نگاهی به پدیده نگاه میکند وآن را در چه قالبی و با چه مقایسی میسنجد. اولین معیار در ارزشگذاری پدیدههای انسانی انگیزه کسی است که آن کار را انجام میدهد. یک حرکت ممکن است با یک نیت، ارزشی منفی داشته باشد؛ اما اگر همان کار با نیت دیگری انجام شود ارزش بسیار بالایی داشته باشد. مثلاً خم شدن در مقابل کسی چقدر ارزش دارد؟ ممکن است خم شدن برای مسخره کردن کسی باشد؛ همچنان که ممکن است کسی با این کار نهایت ارادت و عشق خود را به طرف برساند؛ در حالی که هر دو در ظاهر یک کار هستند. همین کار اگر با نیت تعظیم باشد، کاری ارزشمند است و اگر به نیت تمسخر باشد ارزش منفی دارد و حتی قابل توبیخ و تنبیه است.
در میان همه ضربات شمشیری که رزمندگان صدر اسلام در جنگها زدند، پیغمبر اکرم(ص) تنها در مورد یک ضربه شمشیر فرمود که از عبادت همه جنیان و انسیان با ارزشتر است. «ضربه علی یوم الخندق أفضل من عباده الثقلین». مقدار و شکل این ضربه با ضربات شمشیر دیگران تفاوتی نداشت. اما چرا این ضربه برتری پیدا کرد؟ دلیل ارزش آن، اول نیت حضرت امیر(ع)، و دلیل دیگر آن آثاری بود که بر این ضربه مترتب شد.
حال ما اگر بخواهیم پدیده عاشورا را با موارد مشابه آن مقایسه کنیم باید ببینیم انگیزه امام حسین(ع)، یاران و فرزندانشان از شهادت خود و اطفالشان و اسارت بانوان اهلبیت(ع) چه بود و چه آثاری بر این حرکت مترتب شد.
انگیزه سیدالشهداء(ع) را هر کس به اندازه معرفت خودش میشناسد. آنچه ما شنیدهایم این است که حرکت سیدالشهدا(ع) برای مبارزه با ظلم، دفاع از شرف و ناموس و دفاع از اهداف و ایمانش بود و اگر همین مقدار را هم درست درک کنیم، تا حد زیادی به اهمیت این حرکت پی میبریم؛ ولی اینها قدمهای اولیه در این راه است. ارزش کار سیدالشهدا(ع) با هیچ کار دیگری در عالم قابل مقایسه نیست. هر چند دفاع از آب و خاک و شرف و ناموس بسیار مقدس است و کسی که در راه دفاع از آنها کشته شود ثواب شهید را دارد؛ اما این انگیزهها کجا و انگیزه سیدالشهدا(ع) در کربلا کجا؟ او انگیزهای بسیار والاتر از اینها داشت. ما زمانی میتوانیم ارزش واقعی کار حسین(ع) را دریابیم که اهمیت و ارزش دین را به درستی درک کنیم؛ ولی ارزشگذاری ما برای دین هم به اندازه فهم خودمان است و رفتار ما نشان میدهد که چه میزان برای دین ارزش قائلیم. کسانی معرفتی صحیح از ارزش دین دارند که حتی کوچکترین احکام دین را رعایت میکنند. امام حسین(ع) آن چنان ارزشی برای دین قائل بود که کسی مثل فرزند برومندش، علی اکبر و برادر بزرگوارش اباالفضل العباس(ع) را در راه آن فدا کرد؛ شخصیتهایی بینظیر، با فضیلت و کمال که بعد از ائمه معصومین ـصلوات الله علیهم اجمعینـ همتایی برایشان نمیتوان یافت. کسی حاضر باشد چنین کسانی را پیش چشمش به نامردمی و ناجوانمردی به شهادت برسانند! این فداکاری برای این است که سیدالشهداء(ع) ارزش واقعی دین را میداند و چنان ارزشی برای دین خدا قائل است که حاضر است حتی کسانی مثل علی اکبر و ابوالفضل(ع) و عزیزان دیگری که در عالم بینظیر بودند، فدا شوند تا دین بماند.
امام حسین(ع) در آخرین لحظات قبل ازشهادت مناجاتی عاشقانه با خدا دارد که در آنجا انگیزه خود را از این جانبازی و فداکاری میفرماید؛ آن حضرت که ارزش معرفت خدا، و عشقبازی، فداکاری و جانبازی در راهش را درک میکند، هر چه مصیبتها بیشتر بر او وارد میشود و عزیزانش به شهادت میرسند، رنگ و رویش برافروختهتر و نشاطش بیشتر میشود. راوی گفت: من کسی را در عالم ندیدم که هنگام مصیبت به جای اینکه بدنش به لرزه بیفتد، رنگش بپرد و دست و پایش سست شود، رنگ و رویش برافروختهتر، بانشاط تر و مصممتر شود. محبت اقتضا میکند که انسان هر چه در اختیار دارد تقدیم محبوب کند. این یک بُعد اهمیت جریان کربلا است.
عامل دیگری که برای ارزشیابی واقعه عاشورا باید مورد توجه قرار گیرد آثاری است که بر آن مترتب میشود. ممکن است کاری کوچک، طی زمانی کوتاه توسط افرادی اندک انجام شود، اما اثری در تاریخ بگذارد که با گذشت هر روز از آن، شکوفاتر و تازهتر شود و در هر کوی و برزن و بر هر انسانی با هر عقیده؛ و مسلکی اثر مثبت بگذارد. امروز بعد از 1400 سال از جریان عاشورا هنوز این داغ تازه و هر روز سوزانتر، فروزانتر، تابندهتر، و درخشندهتر است و هر کس از این حادثه با خبر شده گویا عزیزترین کسان خود را از دست داده است. کدام حادثهای را در عالم سراغ دارید که یک هزارم چنین اثری را در عالم گذاشته باشد؟
گاندی منجی معروف هندوستان، که مبارزاتش موجب استقلال هندوستان از استعمار انگلیس شد، افتخارش این بود که دوستدار امام حسین(ع) است و در مبارزاتش از او الگو گرفته است. نمونه دیگر، انقلاب اسلامی ایران است که به برکت قیام عاشورا تحقق پیدا کرد و ایران عقبافتاده و برده دیروز غربیها به برکت این انقلاب به عزتی رسیده که امروز بزرگترین شخصیتهای عالم در مقابل عظمت ایران سر فرود میآورند؛ و همه این عزت و سربلندی به برکت نام سیدالشهداء(ع) است.
حال، چه پدیدهای را میتوانید با این جران مقایسه کنید؟
عمده این است که امام حسین(ع) هر چه داشت برای خدا داد و در مقابل، خدا هم هر چه خواست به او داد. ما از عاشورا باید درسی برای زندگی فردی و درس دیگری برای زندگی اجتماعیمان بگیریم. اگر دوست داریم زندگیمان ارزشمند باشد، کاری کنیم که ارتباطی با نام و یاد امام حسین(ع) پیدا کنیم و قدمی در راه او برداریم. اولیای خدا به اندازهای پیش خدا عزیزند که اگر کسی شباهتی هم به آنها پیدا کند، خداوند به خاطر این شباهت او را دوست خواهد داشت. ما اگر نمیتوانیم ارزشهای سیدالشهداء(ع) را درک کنیم، حداقل سعی کنیم حسینی بشویم و تا جایی که به عقلمان میرسد شباهتی با امام حسین(ع) پیدا کنیم؛ تا نامی از خدمتگزاری آن حضرت بر ما بماند
همین مقدار انتساب به امام حسین(ع) که در عزای آن حضرت لباس سیاهی بپوشیم، اشکی بریزیم و بر سر و سینه بزنیم، بهواسطه عظمت سیدالشهداء(ع) کارساز است. چرا؟ چون تا در دل محبت حسین(ع) نباشد، اشک جاری نمیشود. این محبت است که دل را با سیدالشهداء(ع) ارتباط میدهد؛ و حاشا که خدا کسی را که ارتباط با حسین(ع) دارد با دیگران یکسان حساب کند. ولی ما نباید به این اندازه اکتفا کنیم. حسین(ع) به شهادت نرسید که فقط ما اشکی بریزیم و از عذاب نجات پیدا کنیم. آن حضرت به شهادت رسید تا الگویی باشد برای سایر بندگان خدا که میخواهند راه خدا را بپیمایند و رضای او را جلب کنند.
امام حسین(ع) در روز عاشورا طبق اقتضائات و شدت جنایات افراد و سخت دلی دشمنان، سخن گفته اند وگاه به طور عام و گاهی هم افراد خاصی را حتی نفرین فرموده اند
«وَیْلَکُمْ ما عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْصِتُوا إِلَىَّ فَتَسْمَعُوا قَولی، وَ إِنَّما أَدْعُوکُمْ إِلى سَبیلِ الرَّشادِ، فَمَنْ أَطاعَنی کانَ مِنَ الْمُرْشَدینَ، وَ مَنْ عَصانی کانَ مِنَ الْمُهْلَکینَ، وَ کُلُّکُمْ عاص لاِمْری غَیْرُ مُسْتَمِع لِقَوْلی، قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِیّاتُکُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ، فَطَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِکُمْ، وَیْلُکُمْ أَلا تَنْصِتُونَ، أَلا تَسْمَعُونَ».
(واى بر شما! چرا ساکت نمى شوید تا سخنان مرا گوش کنید؟! من شما را به راه راست دعوت مى کنم، هر کس از من پیروى کند به راه راست هدایت مى شود، و هر کس از من نافرمانى کند هلاک خواهد شد.
شما از دستور من سرپیچى مى کنید و به سخنانم گوش فرا نمى دهید، چرا که هدایاى شما (جوایزى که براى کشتن من گرفتید) تنها از راه حرام بوده و شکم هایتان از حرام پر شده است، و خداوند بر دلهاى شما مُهر زده است. واى بر شما! آیا ساکت نمى شوید؟ آیا به سخنانم گوش فرا نمى دهید؟).
اثر تغذیه حرام در انحراف از حق
آنچه مسلم است هر یک از گناهان در صورتی که توأم با توبه و برگشت نباشد، می تواند در انحرافات و در شکل گرفتن اعوجاج ها و کجی های فکری مؤثر باشد؛ ولی در میان همه گناهان، تغذیه حرام بیش از هر گناه دیگر در اعوجاج فکری و انحراف از حق، نقش مؤثر و اثر عمیق دارد و از این جاست که اسلام دستور داده است این اصل نه تنها در افراد مکلف، بلکه در تغذیه اطفال و در تغذیه مادران آن گاه که طفل در دوران جنینی و شیرخوارگی است دقیقاً مراعات شود؛ زیرا گرچه اطفال تکلیفی ندارند، اثر وضعی غذا درساختمان فکری و روحی آینده آنان تأثیر اساسی دارد. از این رو امام حسین علیه السلام در قسمت اول این خطبه علت مخالفت مردم کوفه و عناد آنان را، که حتی حاضر نیستند به سخن حق گوش فرا دهند، این چنین فرموده است:” و ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم” در طول سالیان گذشته برای شکست دادن پدرم علی و به انزوا کشاندن برادرم حسن مجتبی از صحنه سیاست و خلافت، پول های حرام فراوانی از طرف معاویه به نام تحفه و هدیه به شما، مردم کوفه داده شده و شکم هایتان از غذای حرام پرگشته و بر اثر این غذاهای حرام است که قلب های شما سیاه و چشم حق بین شما کور و گوش شما از شنیدن نصیحت و موعظه امام و پیشوایتان کر شده است.
#####################################################################
مشـــــروح خطبـــــه دوم:
بســــــــم الله الرحــــــمن الرحـــــــیم
در ابتدای خطبه دوم هم خودم و هم شما را به تقوای الهی دعوت می کنم
قال َحُسَیْنِ بن علىّ(علیه السلام): النّاسُ عَبیدُالدُّنْیا، وَ الدّینُ لَعِبٌ عَلى ألْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ، فَإذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّیّانُونَ.
حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و براى إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند ـ و سنگ اسلام را به سینه مى زنند
یکی از کارهای بهلول این بود که در وسط راه یک تیر بزرگی افتاده بود این طرف را میگرفت بلند میکرد آن طرف زمین میماند؛ طرف دیگر را میگرفت این طرف زمین میماند؛ وسط را میگرفت نمیتوانستد بلند کند. به او میگفتند: بهلول! چکار میکنی؟ میگفت این دنیا و آخرت است دنیا را بگیرم آخرت زمین میماند؛ آخرت را بگیرم دنیا زمین میماند؛ هر دو تا را بخواهم با هم جمع کنم نمیشود. یعنی دنیای حرام و آلوده با آخرت جمع نمیشود.
اشاره ای به مناسبتها:
سهشنبه | 20 مهر | 9 محرمالحرام | تاسوعای حسینی |
چهارشنبه | 21 مهر | 10 محرمالحرام | عاشورای حسینی (61ه.ق) |
عاشورا بهعنوان مهمترین ضامن بقاء مکتب انسانساز اهل بیت علیهم السلام، بزرگترین و جاودانهترین فرصت است برای تبیین، تبلیغ و ترویج معارف حیاتبخش اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام علوی و افشاء ماهیت اسلام اموی.در هیچکجای تاریخ بشریت نهضتی عظیمتر و ماندگارتر از نهضت عاشورا به رهبری حضرت سید الشهداء امام حسین(ع) وجود ندارد.
اگر حماسه عاشورا رخ نمیداد، بدونشک هیچ نهضت اسلامی دیگری بهوقوع نمیپیوست و خودکامگی زمامداران فاسد افزونتر میشد، در نتیجه رشد جوامع اسلامی با خطرات جدّیتری روبهرو شده و مکتب «انسانساز» اسلام تعطیل میشد، اما تأثیر حماسه حسینی در بیداری سیاسی و شور انقلابی مردم به اندازهای عمیق بود که سلاطین پر قدرت و کمشعوری مانند متوکل عباسی ناچار میشدند برای تحکیم پایههای حکومتشان با کشته آنحضرت بجنگند و تبلیغات مسمومی بر ضدش بهراه اندازند
اگر عاشورا نبود در تمامی این سدهها، صدای عدالتخواهی میخشکید و مبارزه با ظلم ابتر میماند و حس مسؤولیت رنگ میباخت، آگاهی و بصیرت به بار نمینشست و حقطلبی به حاشیه میرفت و از همه مهمتر این پیچ تاریخی به امروز و به این زمانه نمیرسید.
بدونتردید همچنانکه در کلام امام حسین (ع) است، در زمانهای که جای «معروف» و «منکر» عوض شدهاند و حاکمان ناشایست و قدرتطلب در پی آنند که «معروف» سیمای «منکر» پیدا کند و «منکر» در صورت «معروف» بزک شود، هیچ ارزشی بالاتر از احیای این فریضه الهی نیست امربه معروف ونهی ازمنکربالاترین ومهم ترین درس عاشورا وامام حسین است ببینیم ما چه کرده ایم ؟مادرقبال اجرا شدن احکام دینی چه کرده ایم ؟
به سه معروف که عاشورا وازامام حسین(ع )فرا میگیریم اشاره میکنم:
1- تشکیل حکومت یکی ازمعروفهاست
اولین مولّفه سیاسی قیام امام حسین(ع)، تشکیل حکومت اسلامی بود. آنحضرت بهصراحت میفرمود: آل ابوسفیان لیاقت حکومت را ندارند و از جدّم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است و اگر روزی معاویه را در بالای منبر من دیدید، او را بکشید»این سنّتالهی است که حق تجلّی کندو بر باطل پیروزی شود.
حضرت امام به این معروف عمل کرد انقلاب اسلامی هم یک ضرورت بود برای اسلام. یک نیاز بود برای مسلمین. سنّت الهی بود برای حفظ دین و حفظ احکام الهی.
امروز اگرقدرتمندان و زورمداران جهان بدخواهان داخلی وخارجی در مسیر دستیابی انقلاب به اهدافش سنگ اندازی و مانع تراشی کنند،بزرگترین منکراست وبایدبا آن مبارزه کرد (تکبیرنمازگزاران)
2_نفی سکولاریزم
امام حسین(ع) با قیام خونین خود نشان داد که مرز سیاست از دیانت جدا نیست ودر اسلام بین این دو همگرایی و هماهنگی وجود دارد
اگر دین از سیاست جدا بود، آن گونه که سکولارها میگویند، نباید انبیا و یارانشان کشته یا تبعید یا شکنجه میشدند. «وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ» (بقره،61)
اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم به حضرت شعیب اعتراض نمیکردند که چرا مانع آزادی آنان در هرگونه تصرف مالی میشود. «قالُوا یا شُعَیبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی أَمْوالِنا ما نَشاء» (هود، 87)
اگر دین مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، حضرت یوسف خودش را برای خزانهداری مصر کاندیدا نمیکرد. «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف، 55)
در نمازجمعه، عبادت عین سیاست و سیاست عین عبادت است. نمازجمعه به جای نماز ظهر است، ولی دو رکعت خوانده میشود، زیرا دو خطبه جایگزین دو رکعت نماز میشود و امام جمعه در خطبه دوم مسایل جامعه و جهان را برای مردم بازگو و تحلیل می کند. «وَ یخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَیهِمْ مِنَ الْآفَاقِ» (وسائل الشیعه، ج 7، ص 344.) و مردم باید با وضو و رو به قبله اخبار جهان را بشنوند، گویا در حال نمازند.
حضرت امام خمینی(ره)با مطرح کردن تئوری ولایت فقیه، نظریهی نوینی را در شیوهی حکومت داری اعلام نمود و سیاست و دیانت را در هم آمیخت و با این عمل ثابت کرد که دین از سیاست جدا نیست و سیاست باید در خدمت دیانت باشد.وان قلت داشتن نسبت به آن خودیکی ازمنکرات است که بایدباآن مبارزه کردکسانی که گزافه گویی میکنندمیکنندومیگویندحکومت دینی دین مردم را ضعیف میکنن یک مغالطه استویک منکراست مبایدباآن مبارزه کرد(تکبیرنمازگزاران)
3- نفی سکولاریزمظلمستیزی واستکبارستیزی
ستمپذیری، آسیب مهمی برای دینداری مردم است که موجب میشود جبّاران و ستمگران بر جامعه حاکم شوند امروز دشمن اگر هراقدامی میکنددرعرصه های مختلف،با هدف تصرّف فضای فکری و روحی کشور استمتأسفانه برخی نمیخواهند بیاعتمادی به آمریکا را قبول کنند.اعتمادبه آمریکا یک منکراست وباید درمقابل آن ایستاد ونبایدبه وعده های آمریکایی ها اعتمادکرد (تکبیرنمازگزاران)این درس را امام حسین به ما میدهندمگربه امام حسین وعده خانه وباغ وامکانات دربهترین نقطه مدینه ندادند اما امام قبول نکردند
والســـــــــلام علیکــــــــــــم ورحمــــــــــــــه الله وبــــــــــــرکاته