به گزارش روابط عمومی دفترامام جمعه حسن آباد نماز پرصلابت جمعه اینهفته سوم اردیبهشت به امامت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقااستیری امام جمعه محترم فشافویه وباحضوراقشارمختلف مردم درمصلی امام خمینی این شهربرگزارشد.امام جمعه محترم دربخشی ازخطبه دوم یادآورشدند:آمریکاییهاازتمام اقدامهای ریز و درشت برای انزوا و شکست ملت ایران هرچه در توانش بوده و انجام داده است!
آنچه هدف و جهتگیری اصلی در تمامی این فتنهها و دشمنیها بهعنوان حد مشترک انواع حیلهها و توطئهها بهشمار میرود، دوچیزاست یکی فروپاشی جمهوری اسلامی و شکست انقلاب اسلامی ودوم در صورت ناکامی، روی آوردن به اهداف حداقلی که انزوای ایران اسلامی از مجرای تغییر رفتار، صورت پذیرد.
درهمه توطئه ها میبینم امدادهای غیبی را!!ازتمام این بحرانها سربلند بیرون آمده ایم هرکشوری وهرنظام دیگری جزنظام مقدس جمهوری اسلامی ایران حتی درمقابل یک توطئه آنهاهم تاب مقاومت نداشت وازپای درمی آمد اما با افتخارازهمه آنها عبورکردیم چرا؟؟چون خداوندعنایت دارندوکمک میکننداین عنایتها شروطی دارد که بایدآنها راتقویت کنیم
عناوین خطبه اول:
1-عامل دوم انحرافات وجنایات ، شیطان است.
2- وقتی انسانهاازراههای شیطان پیروی میکنند،پرچمداران راه شیطان میشوند. !
عناوین خطبه دوم:
1- یک مقایسهى کوتاه بین زینب کبرى و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبرى را نشان میدهد.
2- طوفان شن بهعنوان مخفیترین سلاح طبیعی باعث شکست آمریکاییهادرطبس شد!
مشــــــروح خطبـــــــــه اول:
أعوذ باللـــــــــه من الشیطان الرجیــــــــــم بســـــــــم اللـــه الــــرحمـــــن الرحیـــــــــم
«أُوصِیکُمْ ونًفسی بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَیْکُمْ»
گفتیم یکى از ویژگىهاى کسانی که در آن زمان با امیرالمؤمنین(علیه السلام)مخالفت کردند این بود که تشنه دنیا و ثروت یا طالب مقام بودند. آنها به این نتیجه رسیدند که با پیروى از حضرت على(علیه السلام) به خواسته هایشان نخواهند رسید؛ به همین دلیل بناى مخالفت گذاشتند. کسانى از آنها که از قبل حضرت را به خوبى مىشناختند از همان آغاز بناى مخالفت گذاشتند. برخى هم در ابتدا درست آن حضرت را نمىشناختند و فکر مىکردند مىتوانند با حضرت کنار بیایند و به مطامع نا مشروع خود برسند؛ اما در عمل تجربه کردند که چنین چیزى امکان ندارد. از این رو در ابتدا همراهى کردند اما سپس بناى جنگ با آن حضرت را گذاشتند.
بنابراین یکى از عوامل مهم مخالفت برخى نخبگان جامعه آن روز با امیرالمؤمنین على(علیه السلام)دنیاپرستى و جاه طلبى آنان بود
که با دقت در مطالبی که در خطبه شقشقیه مطرح شده بود به این نتیجه رسیدیم که مهمترین عاملی که باعث شد مسیر حکومت اسلامی از مجرایی که خداوند قرار داده بود انحراف پیدا کند، دنیاگرایی بود؛ لَکِنْ حُلِّیتِ الدُّنْیا فِی أَعْینِهِمْ وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا.
عامل دیگری که حضرت در خطبههای مختلف درباره آن سخن گفتهاند، شیطان است. شیطان، نه تتها در فرهنگ ما بلکه در فرهنگ همه ادیان، به عنوان یک عامل منحرفکننده شناخته شده است. بسیار به زبان میآوریم که کسانی را شیطان فریب داد یا فریب شیطان را خوردند، اما درباره اینکه شیطان کیست، چگونه فریب میدهد، آثار این فریب چیست، و انسان چه کار باید بکند که فریب او را نخورد، زیاد کار نشده است. جا دارد که انسان روی این مسائل مقداری کار کند؛ زیرا شوخیبردار نیست و سرنوشت ابدی انسان در گرو محفوظ ماندن از این عوامل است.
هنگامی که انسان میشنود یک بیماری _ مثلا همین آنفلوآنزا که معمولا هر سال پیش میآید و کسانی مبتلا میشوند_ شایع شده است و عدهای جانشان را از دست دادهاند، تکان میخورد و درصدد برمیآید که ببینم چیست، چطور انسان به آن مبتلا میشود، چگونه پیشگیری کنم، و اگر مبتلا شدم چگونه خود را معالجه کنم. این یک بیماری نسبتاً ساده است که ممکن است یک درصد احتمال تلفات داشته باشد؛ آن وقت جا ندارد که انسان درباره علل چیزی که باعث بدبختی ابدی و عذاب بینهایت انسان میشود فکر کند، و به دنبال شناخت، پیشگیری و معالجه خود باشد؟! روشن است که حکم عقل این است که این کارها نه تنها خوب بلکه واجبترین کارهاست. اگر همه زندگی ما در این دنیا تلف شود، هفتاد، هشتاد، و در نهایت صد سال از بین رفته است، اما اگر آخرتمان از بین برود هیچ عددی را نمیتوانیم برای آن معرفی کنیم.
حضرت در خطبه اول نهجالبلاغه اشاره میفرمایند: قبل از اینکه خداوند انبیا ـبهخصوص انبیای صاحب شریعتـ را مبعوث فرماید، مردم در گمراهیهای بسیاری بودند. در آن زمان شیاطین آنچنان مردم را احاطه کرده، مدیریت میکردند که باعث شده بود معرفت خدا را فراموش کنند. از ذهن آنها بردند که خدایی نیز هست، خالق ماست، باید او را شناخت و بر ما حقی دارد؛ وَاجْتَالَتْهُم الشَّیاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَاقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ. مردم آنچنان سرگرم کارهای خود بودند که شناخت خدا را هم فراموش کرده بودند. یعنی هم از لحاظ فکری و نظری، توجه قلبی نداشتند و هم از لحاظ عملی به فکر عبادت و بندگی خدا نبودند و انگیزهای برای عبادت نداشتند. شیاطین آنها را از عبادت خدا بریده بودند و کاری کرده بودند که اصلا فکر بندگی خدا را نکنند. از آنجا که عامل سعادت انسان، شناخت و پرستش خداست، شیاطین به دنبال این بودند که این دو چیز را از انسان بگیرند؛ از جهت فکر توجه به خدا نداشته باشند و فکر خداشناسی نباشند و در مقام عمل نیز با عبادت و اطاعت خدا سر و کاری نداشته باشند.
حضرت در خطبه دوم درباره علل انحراف کسانی که راههای انحرافی پیش گرفتند و بدبخت شدند، میفرماید: أَطَاعُوا الشَّیطَانَ فَسَلَکُوا مَسَالِکَهُ؛ منحرفان وارد راههایی شدند که شیطان پیش پایشان میگذاشت. وَوَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَقَامَ لِوَاؤُهُ؛ منهل جایی است که در آن آب جمع میشود و مردم در گذشته دور آن جمع میشدند و از آن برای رفع تشنگی خود و حیواناتشان استفاده میکردند.
وقتی انسانها از راههای شیطان پیروی میکنند و از آبشخورهای شیطانی مینوشند، پرچمدار راه شیطان میشوند. بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَقَامَ لِوَاؤُهُ؛پرچمهای شیطان بهوسیله کسانی که راه او را رفتهاند، به حرکت درمیآید و در جامعه مورد توجه قرار میگیرد. پرچم شیطان بلند و برافراشته میشود و مردم دنبال آن به راه میافتند.
برای اینکه انسان دام شیطان شود، باید ظاهر فریبندهای داشته باشد. اینکه پرندهها در دام میافتند بهخاطر این است که دانه را میبینند و به سراغ آن میروند و در دام میافتند. شیطان برای اینکه افرادی را به دام خود تبدیل کند، ظاهر آنها را چنان آرایش میکند و جذاب قرار میدهد که دیگران فریبشان را میخورند. سپس جناب شیطان میآید و در دلهای اینها تخمگذاری میکند؛ درخطبه هفتم نهج البلاغه میفرماید:فَبَاضَ وَفَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ؛شیطان در سینه این کسی که ظاهر فریبندهای پیدا کرده و خود دامی برای فریب دیگران شده، جای خوشی پیدا میکند و در آن تخمگذاری میکند. «فرّخ» به معنای جوجهکشی و پرورش جوجه است. شیطان در سینههای اینها تخم گذاشت و تخمها کمکم رشد کردند و جوجه شدند. وَدَبَّ وَدَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ ؛ این جوجهها در دامن این اشخاص پرورش پیدا کردند و رشد کردند. سینه اینها لانه شیطان و دامن آنها پرورشگاه بچه شیطانها شد. اما مسئله به اینجا ختم نمیشود؛ اینها اصلا یک نوع اتحاد با شیطان پیدا میکنند و این شخص خود شیطان میشود. قرآن هم میفرماید برخی از انسانها خود، شیطان هستند؛ شَیاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ (انعام، 112) حضرت میفرماید: فَنَظَرَ بِأَعْینِهِمْ وَنَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ؛اینها اصلا چشم و گوش شیطان میشوند؛ شیطان از راه چشم این انسان نگاه میکند و از راه زبان او سخن میگوید. این شخص آنچنان در شیطان محو و تسلیم او شده است که شیطان با او اتحاد پیدا کرده است و با زبان او سخن میگوید و با چشم او میبیند. فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَزَینَ لَهُمُ الْخَطَلَ؛ شیطان به طرف هر لغزشی که بخواهد آنها را میبرد و هر گناه بزرگی را که بخواهد به دست آنها مرتکب میشود.
مشـــــــروح خطبــــــــــــــــــه دوم:
خودم وهمه ی عزیزان را به تقوای خداوند متعال دعوت می کنم
شنبه15 رجب وفات حضرت زینب کبری(س) (62 ه.ق)
در قرآن کریم، به عنوان یک نمونهى کامل ایمان، خداى متعال دو زن را مثال میزند؛ به عنوان نمونهى کفر هم دو زن را مثال میزند. « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَهَ نُوحٍ وَاِمْرَأَهَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ »؛(تحریم/10) که این دو مثال، مربوط است به زنانى که نمونهى کفرند. یعنى به عنوان نمونه، از مردان مثال نمىآورد؛ از زنان مثال مىآورد؛ هم در باب کفر، هم در باب ایمان. « وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَهَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ »؛(تحریم/11) یکى زن فرعون را به عنوان نمونهى کامل ایمان مثال مىآورد، یکى هم حضرت مریم کبرى؛ «وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ……. ».(تحریم/12)
یک مقایسهى کوتاه بین زینب کبرى و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبرى را نشان میدهد. در قرآن کریم، زن فرعون نمونهى ایمان شناخته شده است، براى مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا. آن وقت مقایسه کنید زن فرعون را که به موسى ایمان آورده بود و دلبستهى آن هدایتى شده بود که موسى عرضه میکرد، وقتى در زیر فشار شکنجهى فرعونى قرار گرفت، که با همان شکنجه هم – طبق نقل تواریخ و روایات – از دنیا رفت، شکنجهى جسمانى او، او را به فغان آورد: « َوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی »؛(تحریم/11) از خداى متعال درخواست کرد که پروردگارا! براى من در بهشت خانهاى بنا کن. در واقع، طلب مرگ میکرد؛ میخواست که از دنیا برود. « نَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی »؛ من را از دست فرعون و عمل گمرهکنندهى فرعون نجات بده. در حالى که جناب آسیه – همسر فرعون – مشکلش، شکنجهاش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانى بود؛ مثل حضرت زینب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادى از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنجهاى روحى که براى زینب کبرى پیش آمد، اینها براى جناب آسیه – همسر فرعون – پیش نیامده بود. در روز عاشورا زینب کبرى این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفتهاند و شهید شدهاند: حسینبنعلى (علیهالسّلام) – سیدالشهداء – را دید، عباس را دید، علىاکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانى؟ اما در مقابل همهى این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنى»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا! از ما قبول کن. بدن پاره پارهى برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض میکند: پروردگارا! این قربانى را از ما قبول کن. وقتى از او سؤال میشود که چگونه دیدى؟
میفرماید: «ما رأیت الّا جمیلا».این همه مصیبت در چشم زینب کبرى زیباست؛ چون از سوى خداست، چون براى اوست، چون در راه اوست، در راه اعلاى کلمهى اوست. ببینید این مقام، مقام چنین صبرى، چنین دلدادگى نسبت به حق و حقیقت، چقدر متفاوت است با آن مقامى که قرآن کریم از جناب آسیه نقل میکند. این، عظمت مقام زینب را نشان میدهد. کار براى خدا اینجور است. لذا نام زینب و کار زینب امروز الگوست و در دنیا ماندگار است.
یکشنبه5 اردیبهشت شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس بر اثر توفان شن (1359 ه. ش)
خاطره پنجم اردیبهشت سال 1359 برای مردم ایران فراموش نشدنی و به یاد ماندنی است. 36 سال پیش در چنین روزی حمله نظامی آمریکا به صحرای طبس، با دخالت عوامل غیرانسانی به شکست آنان منتهی شد و اهمیت این روز برای مردم ایران همین مسأله نابودی و ناکامی یکی از پیچیدهترین عملیاتهای نظامی آمریکا است که علت شکست آن حادثهای بود که هرگز کسی آنرا پیشبینی نمیکرد.
در این عملیات نیروهای آموزشدیده آمریکایی با 132 تفنگدار، هشت بالگرد و شش هواپیمای باری به صحرای طبس وارد شدند
اما طوفان شن بهعنوان مخفیترین سلاح طبیعی که از چشم کارشناسان آمریکایی پنهان مانده بود، کار خودش را کرد و چریکیترین عملیات نظامی ارتش آمریکا در خاک ایران را خنثی کرد و حکومت نوپای جمهوری اسلامی با کمترین تلفات و تنها با دادن یک کشته – شهید محمد منتظر قائم – شکست تلخی را برای خبرگان نظامی آمریکا رقم زد.
از همان روزهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی که ملت شریف ایران عزم خود را جزم کرد تا تحت لوای آموزههای شریعت نبوی(ص) و مکتب اهل بیت(علیهمالسلام) و تئوری ناب ولایت فقیه، نظام سیاسی اجتماعی خود را بنا نهد و با راهبرد استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی عملاً دست رد به سینه قدرتهای زورگو و سلطهطلب شرق و غرب جهان بزند، به جرم این اراده پولادین و پیشرفتهای گوناگون علمی و فنی، سیاسی و فرهنگی، همواره آماج هجمههای سخت و نرم از ناحیه کشورها و جریانهای استکباری وعواملشان در جای جای دنیا ازجمله منطقه و برخی کشورهای مرتجع عرب قرار گرفت.
از محاصرههای اقتصادی و تحریمهای ظالمانه گرفته تا انواع تهدیدات و تهاجمات نظامی و فرهنگی و سیاسی و فتنهانگیزی در سطوح بینالمللی، منطقهای و حتی داخلی علیه ملت غیور و سربلند ایران اسلامی! وحمله به ایران وگرفتارشدن درصحرای طبس به واسطه توفان شن یکی ازآن اقدامات است.
بهراستی کدامین اقدام ریز و درشتی است که نظام سلطه و عوامل منطقهایاش برای انزوا و شکست ملت ایران در توانش بوده و انجام نداده است؟!بالاخره خوی قلدری و استکبار دروجود آمریکاییها موج میزند
آنچه هدف و جهتگیری اصلی در تمامی این فتنهها و دشمنیها بهعنوان حد مشترک انواع حیلهها و توطئهها بهشمار میرود، دوچیزاست یکی فروپاشی جمهوری اسلامی و شکست انقلاب اسلامی و ودوم در صورت ناکامی، روی آوردن به اهداف حداقلی که انزوای ایران اسلامی از مجرای تغییر رفتار، صورت پذیرد.
درهمه توطئه ها میبینم امدادهای غیبی را!!ازتمام این بحرانها سربلند بیرون آمده ایم هرکشوری وهرنظام دیگری جزنظام مقدس جمهوری اسلامی ایران حتی درمقابل یک توطئه آنهاهم تاب مقاومت نداشت وازپای درمی آمد اما با افتخارازهمه آنها عبورکردیم چرا؟؟چون خداوندعنایت دارندوکمک میکننداین عنایتها شروطی دارد که بایدآنها راتقویت کنیم (تکبیرنمازگزاران)
شروط برخورداری از امدادهای غیبی
1-ایمان ثابت ووحدت کلمه
2-نصرت به دین خدا و نظام اسلامی«ان تنصروا الله ینصرکم»
شرط این است ما به عهد خود باقی باشیم؛ عهدی که با اسلام داریم؛ حفظ اسلام، حفظ کشور اسلامی
3-استقامت
بایدقوی بودهیچوقت ازهیاهوی دشمن ترسید این مسائل در صدر اسلام هم بوده است. این هیاهوها و بساطی که مخالفین براه میاندازند، در زمان خود پیغمبر اکرم(ص) و بعدها هم بوده است، لکن خداوند امر فرموده است که ما مستقیم باشیم، استقامت کنیم. اگر استقامت کنیم، مؤید به تأییدات الهی هستیم(تکبیرنمازگزاران)
پنجشنبه9 اردیبهشت روز شوراها، هفته شهر و شهروند (9 تا 15 اردیبهشت)
فرصت کذشته ان شاءالله هفته آینده دراین زمینه صحبت خواهم کرد.
والســـــــــلام علیکــــــــــــم ورحمــــــــــــــه الله وبــــــــــــرکاته