به گزارش دفتر امام جمعه باقرشهروکهریزک نماز پر شکوه جمعه،چهاردهم مرداد ماه 1401مصادف با هفتم محرم الحرام 1444به امامت حجت الاسلام والمسمین حاج شیخ عبدالعلی استیری امام جمعه محترم باقر شهر وکهریزک در مصلی نماز جمعه برگزار شد.
عناویــــــن خطبــــــــه اول:
- اگر بنا بود دنیا به کسی پایدار بماند یا کسی در دنیا حیات جاوید داشته باشد، پیامبران الهی برای بقا سزاوارتر از همه کس بودند
- از امام حسین 27 نامه در تاریخ ثبت شده است.
.3 امام در نامه خود به مردم بصره سه هدف را دنبال میکنند.
عناویــــــن خطبـــــــه دوم:
- ممکن است دنیاپرستان هوسباز، چند روزی بروبیایی داشته و کامیاب و برخوردار باشند، ولی فرجام خوشی ندارند.
- سواد رسانه ای مانند نوعی تغذیه است. کسی که مهارت کسب کرده، میتواند نوع تغذیه و رژیم غذایی خود را انتخاب کند.
- یزید و یریدیان از سه تکنیک استفاده کردند تا توانستند مردم را در مقابل امام حسین قرار دهند!!
مشــــــروح خطبـــــــــه اول:
أعوذ باللـــــــــه من الشیطان الرجیــــــــــم بســـــــــم اللـــه الــــرحمـــــن الرحیـــــــــم
درابتدای خطبه اول خودم را وشما نمازگزاران عزیز را توصیه میکنم به تقوای الهی!
امام حسین علیه السلام درباره دنیا و فناپذیری آن می فرمایند: «ای بندگان خدا، از دنیا برحذر باشید. اگر بنا بود دنیا به کسی پایدار بماند یا کسی در دنیا حیات جاوید داشته باشد، پیامبران الهی برای بقا سزاوارتر از همه کس بودند؛ ولی خداوند دنیا را به منظور آزمایش آفریده است و ساکنان آن را برای فنا شدن خلق فرموده که تازه گی های آن رو به کهنگی دارد. نعمت هایش از بین رفتنی و شادی هایش به اندوه تبدیل شدنی اند. دنیا منزلگاهی است موقت که جای سکونت دائم نیست. پس از این دنیا توشه گیرید که بهترین زادوتوشه تقواست.
ابتدا ایام عزای حضرت اباعبدالله (ع) را به محضر مبارک امام عصر ارواحنا و ارواح العالمین له الفداه،مقام معظم رهبری و به محضر شما نماز گزاران عزیز تسلیت وتعزیت عرض میکنم. از خداوند میخواهیم همه ما را از رهروان و زائران و شفاعت شوندگان امام حسین(ع) و از عزاداران با اخلاص حضرت قرار بدهد
موضوع بحث ما در خطبه اول پیرامون نامه های امام حسین علیه السلام است
در این چند خطبه ایام محرم وصفر انشاءالله تصمیم دارم نامههای حضرت اباعبدالله(ع) را به همراه نکاتی که دارد به محضر شما عرضه بدارم مرحوم آیت الله احمدی میانجی در کتاب مَکاتیبُ الاَئمّه(ع) حدود 27 نامه ذکر کردند، بعضیها تا 18 نامه ذکر کردند، بعضی تعدادی کمتر وتعدادی بیشتر. تقریباً در تاریخ این حدود از اباعبدالله الحسین نامه ذکر شده که البته قاعدتاً بیشتر بوده است.
درسیره همه اهل بیت نوشتن نامه برای دیگران مرسوم بوده است.که مردم را از جهالت، ضلالت و گمراهی نجات دهند.
وجود مبارک ابا عبدالله الحسین هم ازهمین سیره برای رفع جهالت استفاده کردند.حضرت گاهی اوقات خصوصی صحبت میکردند، چهره به چهره صحبت میکردند، گاهی اوقات خطبه و سخنرانی عمومی داشتند، خطبه معروفشان در منا، گاهی وصیت نامه می نوشتند. چند وصیت نامه از حضرت داریم درغالب آن نکاتی را بیان میکردند. گاهی اوقات هم نامه مینوشتند.
آن تعداد نامهای که دست ما رسیده است تا حدود 27 نامه بعضیها ذکر کردند. از این 27 یک بخشی در زمان معاویه است،بخشی در زمان یزید است. آن بخشی هم که مربوط به یزید است شاید جزو اولین نامهها، نامهای است که به خود یزید مینویسند. منتها در این نامهای که به یزید میدهد از یزید و یزیدیها برائت میجویند.
اما امروز نامه امام حسین به مردم بصره را به محضر شما عرضه میدارم:
امام نامه ای به مردم بصره نوشت، شما نام مسلم ابن عقیل را زیاد شنیده اید، نائب خاص امام حسین(ع) است، اما امام حسین(ع) نماینده دیگری هم دارد که کمتر نامش برده می شود، و آن سلیمان ابن رزین است. حضرت او را به بصره فرستاند، همان گونه که مسلم را به کوفه فرستاند. او نامه ای از امام حسین(علیه السلام) دریافت کرد و برای سران بصره آورد
بصره از مراکز حسّاس عراق بعد از کوفه بود و امام(ع) دوستان فراوانى در آنجا داشت هر چند دشمنان و مخالفان نیز کم نبودند، شاید امام مى خواهد با این نامه آنها را بیازماید و روحیّه سران آنان را کشف کند، یا لااقل از مخالفت صریح آنها جلوگیرى فرماید.
نظام آنجا نظام قبیله ای بود، رئیس قبیله حرف اول و آخر را می زد ، اگر رئیس قبیله امری را قبول می کرد مردم را هم با خودش می آورد و اگر قبول نمی کرد فایده نداشت؛.
امام حسین(ع) در این نامه سه مطلب را نوشته است که درواقع، اهداف امام حسین(ع)به شمار می آید. حضرت در این نامه پس ازبیان مقدمه واشاره به پیامبری و رسالت رسول خدا واشاره به اینکه ما خاندان پیامبر اوصیا و وارثان او و شایسته ترین مردم به جانشینى وى بودیم، سه هدف را برای نوشتن این نامه مطرح میفرمایند.
هدف اول: «الا وإنَّ السُّنَّهَ قَدْ أمیتَت»؛ ای مردم دنیا، می دانید چرا من دست زن و بچه ام را گرفته ام و راه افتاده ام؟ چون سنت پیغمبر(ص) مرده است. سنت پیغمبری که 23 سال زحمت کشید و جامعه نبوی ساخت اما الان آن جامعه، جامعه اموی شده است.
مردم! به خدا سوگند سنت پیغمبر مرده است؛ پیغمبر فرمودند: ولایت، اما سلطنت شد. گفتند: تقدس؛ اما تسامح و تساهل در اصول شد. پیغمبر فرمود: دین؛ اما شده ضد دین.ارزشها تغییر کرد ضد ارزشها رواج پیدا کرده ،حلال خداحرام شده حرام خدا حلال شده، فرمود: احترام به خانواده ام اما به شهادت اهل بیت مبدل گشت. این سنت از بین رفته و نمی شود نشست و تماشا کرد.
هدف دوم:«وَإنَّ البِدْعَه قَد أحْیِیَت»؛ ای مردم! در دین بدعت گذاشته شده است. بدعت؛ یعنی من درآوردی. ببینید خلیفه دوم چقدر در دین بدعت گذاشت! خود سقیفه یک بدعت است. چقدر احکام و معارف را تغییر دادند؟ نماز، زکات، احکام دین همه را به نوعی تغییر دادند. اذان که حداقلی است را کم و زیاد کردند، «حی علی خیرالعمل» حذف شد امام حسین(ع) فرموند: سنت پیغمبر(ص) مرده و دیگر اینکه در دین بدعت گذاشته شده است
هدف سوم:وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا أَمْری اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ،
اگر دنبال من بیایید من نجاتتان می دهم، سخن مرا گوش کنید. اگر چند هزار نفر دنبال امام حسین(ع) آمده بودند، این گونه نمی شد. اگر خواص در کوفه ساکت ننشسته بودند این گونه نمی شد. اگر شریح قاضی ها آن گونه زبان به دندان نمی گرفتند و سکوت نمیکردند این گونه نمی شد. فرمود: دنبال من بیاید تا شما را هدایت کنم
نمازگزاران عزیز! سنت پیغمبر(ص) چیست؟ نماز شب پیغمبر(ص)، نماز اول وقت پیغمبر(ص)، دعای پیغمبر(ص)، گریه پیغمبر(ص)، دوستی و محبت پیغمبر(ص) نسبت به همسر و فرزندان و همسایه ها، کمک او به مردم، ساده زیستی و دوری از تجملات شده و بر تواضع و فروتنی ،به این ها عمل کنید؛ اگر چنین کردید شما در راستای سنت پیغمبرحرکت کرده اید و حسینی هستید. اما اگر این ها را زیر پا بگذارید در راستای کسانی حرکت کرده اید که امام حسین(ع) می گوید سنت را از بین برده اند.
مشــــــروح خطبـــــــــه دوم:
ابتدا خودم را وشما نمازگزاران عزیز را به تقوای الهی توصیه میکنم
درتحف العقول، ص 170 از امام حسین (ع)روایت شده که فرمودند:
اُوصیکُم بِتَقَوی اللهِ، فَاِنَّ اللهَ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ اَن یُحَوِّلَهُ عَمّا یَکرَهُ اِلی ما یُحِبُّ؛
شما را به تقوای الهی سفارش می کنم. هر کس از خدا پروا کند، خداوند تضمین کرده که او را از آنچه نمی پسندد، به آنچه می پسندد، متحول سازد.
امام حسین(علیه السلام) با توصیه به تقوا، به نتایج آن هم اشاره می فرماید؛ از جمله اینکه اوضاع را به نفع بندگانی متّقی برمی گرداند. ممکن است دنیاپرستان هوسباز، چند روزی بروبیایی داشته و کامیاب و برخوردار باشند، ولی فرجام خوشی ندارند.
تاسوعاوعاشورای حسینی سالروز شهادت حضرت اباعبدالله وشهدای کربلارادرهفته آینده داریم
دوشنبه 17 مرداد شهادت محمود صارمی؛ خبرنگار شهید(1377ش)و روز خبرنگار
ابتدا تسلیت عرض میکنم وروز خبرنگار را هم گرامی میداریم .
یکی از نکات مهم در زندگی سواد رسانه ای ست سواد رسانه ای به انسان این توانایی را میدهد که تحلیل مناسبی از وقایع و شبکه های اجتماعی پیرامون خودش داشته باشد. سواد رسانه ای مانند نوعی تغذیه است. کسی که مهارت خوبی در تحلیل رسانه کسب کرده، میتواند نوع تغذیه و رژیم غذایی خود را انتخاب کند.
تاریخ، مملو از موقعیتهایی است که اگر سوادرسانهای وجود داشت، مسیر بشر بطور کلی تغییر میکرد. واقعه عاشورا از این دست موضوعات است.
از سه تکنیک استفاده کردند تا توانستند مردم را در مقابل امام حسین قرار دهند!!
گام اول و تکنیک اول:برچسبزنی ، گفتند؛ حسین ابنعلی سر جنگ دارد و قدرتطلب است. خارجی است و مخالف آرامش و ثبات اجتماعی است. مردم نیز بدلیل زمینه ذهنی ضعیف و مسمومی که داشتند و عافیتطلبی در جانشان رسوب یافته بود و مهمتر از همه، بدون تحقیق درباره اهداف قیام و گفتوگو با امام و اصحابش، اتهام ساختگی را پذیرفتند.امروز در جامعه میبینیم
گام دوم و تکنیک دوم:شایعه، آنجایی بود که مسلم ابن عقیل را در عرض یک نصف روز با تبلیغات ابن زیاد مبنی بر در راه بودن لشگر شام و تولید شایعه توأم با ترس، تنها گذاشتند و خلف وعده کردند. این درحالی بود که اگر محاصره قصر ابن زیاد را ادامه میدانند، کار تمام بود و مسیر تاریخ عوض میشد. ولی زنان و مادران باور کردند و همسران و فرزندان را ترساندند و شد آنچه که نباید میشد.
گام سوم تکنیک سوم هم:( تکنیکخلق اعتبار و استفاده از شخصیتهای مرجع برای فریب و دور زدن مردم) زمانی بود که قبیله هانی ابن عروه که شجاع و جنگجو بودند، سخن شریحقاضی که یکی از خواص فریبخورده و تطمیعشده زمان بود را در رابطه با سلامتی هانی، پذیرفتند و از اطراف قصر ابنزیاد متواری شدند. موقعیتی بود که شجاعت و غضب قبیلهای، با بصیرت و سوادرسانهای گره نخورده بود و بدون بررسی و دقت، فریب خوردند و صحنه حساسی را برای شکست ابنزیاد از دست دادند.
هرکدام از این موقعیتها اگر با سوادرسانهای همراه میبود ، قطعاً مسیر تاریخ طور دیگری رقم میخورد و امام جامعه، اسیر اجتماع خبرزده، راهی قتلگاه نمیشد.
السلام علیک یا ابا عبدالله …..
مصیبت عطش امام حسین(ع) ، اعظم مصایب است، زیرا جبرئیل هم وقتی برای حضرت آدم(ع) روضه می خواند، به «مصیبت عطش» اشاره می کند.
مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: در روز عاشورا، چهار جا، چهار عضو بدن ابی
عبدالله به خاطر بی آبی از کار افتاده بود، که حتی شاید اگر آب هم می
دادند، کار از کار گذشته بود و فایده نداشت.
اولین جایی که از عطش از کار افتاد چشمان امام حسین (علیه السّلام) بود، امام
صادق (علیه السّلام) می فرماید: تشنگی چنان برجد ما حسین غلبه کرد
حتّی یَحولَ العَطَشُ بَینَه و بَینَ السَّماءِ کَالدُّخانِ که آسمان به چشمش تیره و تار می آید مثل اینکه دود فاصله شده است
دومین عضو، لبهای آقا بود،حمیدبن مسلم میگوید دیدم لب های حسین
علیه السلام مانند دو چوپ خشک شده به هم می خورد، دیدم از لبهای حسین داره
خون می آید.
سومین عضو زبان حضرت بود، همان زمان که علی اکبر را بغل گرفت، زبان در دهان علی گذاشت، علی اکبر دید بابا از خودِ او تشنه تر است.
چهارمین عضو جگر حسین بوده، هلال بن نافع می گوید، آمدم نزدیک گودال، جنگ تمام
شده، از بالای گودال نگاه کردم، دیدم لبهای حسین تکان می خورد، نزدیک تر
رفتم، گفتم شاید حسین نفرین می کنه، دیدم می گوید: «لشگر جگرم از تشنگی می
سوزد» از گودال آمدم بیرون، سریع رفتم آب آوردم، دیدم شمر داره بیرون می
آید، گفت کجا می روی، گفتم می روم پسر فاطمه را سیراب کنم، گفت زحمت نکش،
من سیرابش کردم … .اما شمر رفت زینب به گودال قتلگاه آمد……..
این کشته فتاده به هامون حسین توست این صید دست وپا زده در خون حسین توست
وقتی حضرت زینب (س) در قتلگاه بدن قطعه قطعه شده حسین (ع) را دید به جای ضعف در برابر دشمن غدار، بدن برادر را کمی بلند کرد و رو به آسمان گفت: اللهم تقبل منا هذا القربان. خداوندا! این قربانی را از ما بپذیر.
دیدم به روی نیزه ها بال و پرت را – دیدم به صحرا اربا اربا ، پیکرت را
دیدم به سرعت آمدند و دوره کردند – دیدم گرفتند اشقیا دور و برت را
دیدم نشسته شمر روی سینه ی تو – دیدم تمام لحظه های آخرت را
بالا سرت بودم – گریبان می دریدم – وقتی که با پا بر زمین میزد سرت را
آقای من هرکار می کردم نمی شد – بیرون کشم از بین مقتل مادرت را
سررابریدوبردمن ماندم همان جا زانو زدم بوسه بگیرم حنجرت را
وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبونَ
والســــــــــــــــــلام علیـــــــــکم ورخمهاللـــــــــــــــه وبرکاته