اخبار ویژه
خانه / اخبار ویژه / حجت الاسلام والمسلمین استیری امام جمعه باقرشهر وکهریزک اشرف غنى، وقتى دراین ماه‌ها تنها ماند،هیچ تقاضاى کمکى از ایران نکرد،تا ایران طبق قواعد بین‌المللى به‌کمکش بشتابد!

حجت الاسلام والمسلمین استیری امام جمعه باقرشهر وکهریزک اشرف غنى، وقتى دراین ماه‌ها تنها ماند،هیچ تقاضاى کمکى از ایران نکرد،تا ایران طبق قواعد بین‌المللى به‌کمکش بشتابد!

به گزارش دفتر امام جمعه باقرشهر نماز باشکوه اینهفته 29 مرداد ماه 1400  مصادف با یازدهم محرم الحرام 1443 ،به امامت حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ عبدالعلی استیری امام جمعه محترم باقر شهر وکهریزک در شبستان جدید مصلی این شهر وباحضوراقشار مختلف مردم برگزار شد.

عناویـــــن خطبـــــــــــه اول:

۱. اولویتی که سبب شدحضرت اباعبدالله دست به چنین فداکاریای بزند و قدم به کربلا بگذارد چه بود؟

۲ . امام حسین (ع) به فکراصلاح امور اقتصادی مردم هم بودند،اما آنچه در آن دوران اولویت داشت اصلاح باورهای معنوی و اعتقادی اجتماع بود.

 ۳. اگر سقف خانه کسی خراب شد همه بسیج میشویم که آن بنا را مرمت کنیم، اما اگر روی سقف همان خانه ماهواره باشد میگوییم: به ما چه؟!

عناویـــــن خطبــــــــــه دوم:

۱. مردم انتظار دارند، هرچه سریعتر«دولت تحول مبتنى بر بیانیه گام دوم» تشکیل شود.

۲. طالبان امروز همان طالبان دیروز است با یک تفاوت؛ طالبان امروز شیوه و شگردهایش را عوض کرده است.

۳. اشرف غنى، وقتى دراین ماه‌ها تنها ماند،هیچ تقاضاى کمکى از ایران نکرد،تا ایران طبق قواعد بین‌المللى به‌کمکش بشتابد!

مشــــــروح خطبــــــه اول:

اعوذ باللـــــــه مـن الشیــــطان الرجیــــــم              بســــــــم الله الـــــرحمـــــــــن الرحیـــــــــــــم

عبادالله اوصِیکُمْ و نفسی بِتَقْوَى اللَّهِ. بندگان خدا شما را و خودم را سفارش می کنم به تقوای الهی،

خدا را شاکریم که بار دیگر توفیق نفس کشیدن در ماه عزای سیدالشهدا (ع) را به ما عنایت فرمود و عمرمان کفاف داد بار دیگر محرم حسین فاطمه (س)رادرک کنیم.

اولویتی که سبب شدحضرت اباعبدالله دست به چنین فداکاریای بزند و قدم به کربلا بگذارد چه بود. آیا اصل دغدغه اباعبدالله که برای آن جان خود و عزیزانش را فدا کرد باورهای دینی و معنوی مردم بود یا اصلاح امور مادی و دنیوی آنان؟

آیا کلمه اصلاح در کلام حضرت که فرمود: «إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی، أُُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَهِ جَدّی و أبی ؛ من برای جاه طلبی و کام جویی و آشوبگری و ستمگری قیام نکردم، بلکه برای اصلاح در کار امت جدم قیام کردم می خواهم امر به معروف و نهی از منکر و به شیوه جد و پدرم حرکت کنمتنها بر اصالح امور مادی و دنیوی دلالت دارد و دغدغه حضرت فقط معیشتی بوده یا در کنار این دغدغه پای امر مهم دیگری هم در میان بوده است؟حضرت میبینند اوضاع در میان امت پیامبر دگرگون شده است؛ حرکت، حرکت غلطی است؛ حرکت، حرکت به سمت انحطاط است؛ در ضد جهتی است که اسلام می‌خواست و پیامبر آورده بود. قیام میکنند ‌که با اینها مبارزه کنند.

امام حسین (ع) به فکراصلاح امور اقتصادی مردم هم بوده است،اما آنچه در آن دوران اولویت داشت و باید اصلاح میشد باورهای معنوی و اعتقادی اجتماع بود. گمراهیها و انحرافاتی بود که به واسطه آنها حق و حقیقت در جامعه گم میشد. امام خون قلب خودش را فدا کرد تا مردم را از این گمراهیها نجات دهد.

امیرالمؤمنین  على علیه السلام : مَن تَرَکَ إنکارَ المُنکَرِ بِقَلبِهِ و یَدِهِ و لِسانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الأحیاءِ ( تهذیب الأحکام ، ج 6 ، ص 181 )امام على علیه السلام :آن که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند ، مرده اى است میان زندگان .

بدانیم همه ما روز قیامت باید پاسخ بدهیم «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸ (هر کدام از شما مسئول هستید و درباره افرادی که به سخن شما گوش می‌دهند بازخواست خواهید شد). استفاده می‌شود که هر کدام از اهل ایمان در رابطه با آن چه می‌داند، اگر چه یک کلمه باشد، باید مُعلم دیگران باشد، یعنی به اهلش برساند و تبلیغ کند بازخواست میکنند که چرا میتوانستی و کاری نکردی!چرا دست چهار نفر را نگرفتی

بعضی خیلی خونسرد از کنار مسائل عبور میکنند انگار که دارند اخبار هواشناسی اعلام میکنند، فلانی معتاد شد… فلان زوج فامیل که پارسال ازدواج کردند طلاق گرفتند…فلانی وضعیت ظاهرش به هم ریخته یک زمانی اهل مسجد و هیئت بود در اسلام چیزی به نام به من چه و به تو چه نداریم! البته به حریم خصوصی هم نبایدسرک کشید، اما در عین حال در آن بخشی که به سطح اجتماع تسری داده میشود نمیتوانیم و نباید بیتفاوت باشیم.

سؤال دامنه این احساس مسئولیت تا کجاست؟

مثالی بزنم ،اگر سیل و زلزله آمد طبیعتا ً کمک مالی میکنیم. به منطقه زلزله زده میرویم و مردم را هرچند که بیهوش باشند و از ما تقاضای کمک نکنند از زیر آوار بیرون میکشیم. هیچکس هم نمیگوید: به تو چه ربطی دارد؟! او که از تو کمک نخواسته. رهایش کن یا میمیرد یا زنده میماند! همه میگویند: خوب کردی! تشویق میکنند تشکر میکنند

اما اگر این سیل و زلزله از جنس اعتقادات بود چطور؟ اگر این آوار از جنس گناه بود، از جنس معصیت بود، معنویتهای مردم را تخریب میکرد، آن وقت تکلیف چیست؟ آیا عکس العمل ما در سیل و زلزله اعتقادی هم مثل سیل و زلزله فیزیکی و طبیعی است؟ آیا ما نسبت به نجات کسی که زیر آوار گناه مانده و غرق در انحرافات است احساس مسئولیت میکنیم؟ یا از کسی که از آن گناهکار و لوبا یک تذکر بخواهد دستگیری کند تقدیر و تشکر میکنیم؟

متأسفانه امروزه به بعد معنوی انسانها کمتر پرداخته میشود. نگاهها معطوف به مادیات است. دغدغه دنیایی است. عمده سریالهای ماهوارهای ،همین سریالهای مطرح شبکه خانگی را ببینید. این سریالها چه صورتی را از زندگی به تصویر میکشند؟ محور همه آنها عشق و عاشقی و ماشین و خانه و لباس و… است.

اگر در جامعه ما لذتجویی و منفعت طلبیهای کوتاه مدت و مادی اصل شد، حاصلش این میشود که نوع واکنشهای ما نسبت به آسیبها، مفاسد و نابسامانیها به سطح دنیوی محدود میشود. اگر سقف خانه کسی خراب شد همه بسیج میشویم که آن بنا را مرمت کنیم، اما اگر روی سقف همان خانه ماهواره باشد میگوییم: به ما چه؟! به هر حال او هم مسیرش را اینطور انتخاب کرده دیگر! آیا این نگاه امام حسینی است؟! اگر اباعبدالله بود، بیتفاوت رد میشد؟! امام صادق (ع) میفرمایند: «   مَن رَأى أخاهُ عَلى أمرٍ یَکرَهُهُ ، فَلَم یَرُدَّهُ عَنهُ و هُو یَقدِرُ عَلَیهِ فَقَد خانَهُ هرکس برادر دینی او به کار ناپسندی سرگرم است و او با اینکه میتواند وی را از این زشتکاری بازدارد، تالش نکند، به وی خیانت کرده است.

مشــــــروح خطبــــــه دوم:

ابتدا خودم را وشما عزیزان نماز گزار را در ابتدای خطبه دوم هم توصیه میکنم به تقوای الهی

در خطبه دوم چند تا مطلب عرض میکنم:

شنبه 30 مرداد 12 محرم ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه (61 ق)

 دفن اجساد مطهر شهدای کربلا در شب دوازدهم (61 ق)

ذکر مصیبت کوتاهی توسط امام جمعه محترم ایراد گردید.

سه‌شنبه 2 شهریور 15 محرم

آغاز هفته دولت

این اولین هفته دولت با دولت جدید است باتوجه به معرفی کابینه دولت حجت الاسلام والمسلمین رئیسی به مجلس مردم انتظار دارند، دولت جوان حزب اللهى که ایشان آن‌را «دولت تحول مبتنى بر بیانیه گام دوم» نامید تشکیل شود.

طبق فرموده رهبر حکیم انقلاب اسلامى، دولتى با ویژگى «مومن بودن» و «جوان و با نشاط بودن» و «کاربلد بودن»، سه شاخصه اصلى دولت سیزدهم باید باشد تا براى «دردهاى مزمن جامعه» راه علاج بجوید.

هفته دولت فرصتى است تا در اولین روزهاى کارى دولت‌ جدید به‌این سخنان مهم که در حکم وعده‌هاى راهبردى و کلان رئیس جمهور است بپردازیم.

یک:پیام انتخابات 28خرداد؛ تحولخواهى، عدالت‌خواهى، مبارزه با فساد، مبارزه با فقر و مبارزه با تبعیض بود. مردم از دولت خواستند تا عدالت را تحقق ببخشد. با فساد مبارزه کند. به‌روابط ناسالم ادارى، به‌رانت‌خوارى‌ها و به‌هرگونه ضد ارزشى که هیچگونه تناسبى با اساس انقلاب و نظام و ارزش‌ها ندارد، پایان بدهد. در یک کلام؛ پیام مردم، تغییر وضع موجود بود.

دوم: تغییر از وضع موجود به‌مطلوب باید در سفره مردم، در رفع آسیب‌هاى عرصه کسب و کار مردم، در افزایش اعتماد مردم به‌نظام، در کاهش فاصله مردم با مسؤولان، در حل مشکل بیکارى، مشکل مسکن، مشکلات فرهنگى و اقتصادى دیده شود.

سوم:ما از «اصحاب ما مى‌توانیم» هستیم. بر این باوریم براى همه مشکلات، با کمک مردم و نخبگان، راه حل و علاج وجود دارد. یقین داریم با همه موانع و مشکلاتى که هست، راه برون‌رفت از مشکلات و اراده‌ى جدّى براى رفع و علاج آن‌ها وجود دارد.

اشاره ای به وقایع افغانستان

اوضاع افغانستان به‌شدت بحرانى و پیچیده است. مردم افغانستان نگران از آینده نامعلوم خود هستند. در روزهاى اخیر پیرامون طالبان و موضع ایران در این ماجرا حرف و حدیث‌هاى فراوانى شده است. کهخ به چند نکته اشاره میکنم:

نکته اول- طالبان امروز همان طالبان دیروز است با یک تفاوت؛ طالبان امروز شیوه و شگردهایش را عوض کرده است. کسى در ایران در پى تطهیر طالبان نیست که اگر باشد ساده‌اندیش است. منتهى تحولات دو دهه اخیر باعث شده است این گروه با زیرکى و تجربه بدست‌آمده محتاط‌تر عمل کنند آن‌ها مى‌دانند ایران با آن‌ها شوخى ندارد و اگر بخواهند دست از پا خطا کنند سرنوشتى بدتر از داعش در انتظارشان خواهد بود.{تکبیرنمازگزاران}

نکته دوم:پرسش این است که چرا ایران به‌کمک عراق و سوریه شتافت ولى به‌کمک افغانستان نمى‌رود؟ مگر این مردم، مظلوم نیستند؟ 

اساسا وضعیت دو دولت سوریه و عراق کاملا متفاوت است. آنان که با تاریخ 40ساله اخیر آشنا هستند مى‌دانند دولت سوریه در زمان حافظ اسد، تنها دولت عرب بود که از ایران در دوره 8سال جنگ تحمیلى حمایت کرد. حافظ اسد جلوى همه دولت‌هاى عربى ایستاد و تعصبات عربى را کنار گذاشت. علاوه بر این در زمینه سلاح و تجهیزات به ما کمک‌هاى زیادى کرد. جوانان مجاهد ما مانند شهید طهرانى مقدم و… با سفر به‌سوریه و گذراندن دوره‌هاى آموزشى خصوصا در عرصه موشکى به‌توانمندى‌هاى امروز رسیده‌اند.

در دوران بشار اسد هم علیرغم همه تهدیدهاى استکبار و وعده‌هاى چند میلیارد دلارى عربستان و امارات، کنار مقاومت اسلامى ایستاد. در زمان جنگ 33 روزه درب انبارهاى اسلحه و مهمات خود را گشود تا حزب الله با کمبود سلاح مواجه نشود.

دولت عراق نیز، یک دولت برآمده از راى اکثریت مردم است که با تأیید مرجعیت شیعى در عراق بر سر کار آمد و علیرغم وعده‌هاى عربستان و امارات و تهدیدهاى آمریکا (خصوصاً در آن‌زمان) به‌ایران پشت نکرد و با ایران همراه شد و کنار نکشید.

مضافا این‌که هم دولت عراق و هم دولت سوریه رسماً و علناً از ایران تقاضاى کمک مستشارى کردند که با قواعد بین‌المللى نیز سازگارى داشت و دارد و هیچگونه خدشه حقوقى به‌آن وارد نیست.

این در حالى است که دولت مفلوک اشرف غنى، یک انتخابات رسوا را برگزار کرد. نرخ مشارکت در این انتخابات دو میلیون نفر بود (20درصد از ده میلیون جمعیت واجد شرایط) اشرف غنى که دشمن ایران بود و با زبان فارسى به‌شدت ضدیت داشت، با تقلب و تخلف و با 900 هزار راى، از صندوق راى بیرون آمد در حالى که شواهد حکایت از پیروزى عبدالله عبدالله داشت. در این وضعیت عبدالله زیربار نرفت و همزمان با اشرف غنى در یک روز، سوگند ریاست جمهورى یاد کرد و افغانستان شد کشور دو دولته!

اشرف غنى، از یک سو با دل سپردگى به‌آمریکا و از دیگر سو با کینه قدیمى از ایران، با تمسخر زبان شیرین فارسى لب به‌طعن و نیشخند به‌ایران گشود و گفت: در برابر نفت، آب دریاچه هامون را به‌سمت ایران سرازیر مى‌کنیم!!!

اشرف غنى که دولتى کاملا جعلى و فاسد را مدیریت مى‌کرد، در این سال‌ها، تمام امیدش به‌آمریکا بود که بعد از یک عمر دریوزگى پشت او بایستد وقتى هم در این ماه‌ها تنها ماند، هیچ تقاضاى کمکى از ایران نکرد. تا ایران طبق قواعد بین‌المللى به‌کمکش بشتابد! اکنون، با خفت‌وخوارى، معلوم شده پشت صحنه با آمریکایى‌ها تبانى داشته و به‌استقبال طالبان در کاخ ریاست جمهورى رفته و بعد با ده‌ها میلیون دلار پول مردم فقیر و جنگ‌زده‌ی افغانستان فرار را برقرار ترجیح داد و مردم مظلوم خود را رها و رفت!!

این‌را مقایسه کنید با بشار اسد که در روزهایى که گروه زیادى از وزرا و فرماندهان ارتش سوریه با خانواده‌شان به‌خارج گریختند، با خانواده‌اش در منطقه حکومتى دمشق ماند و مقاومت کرد و از ایران رسماً تقاضاى کمک کرد و ایران درپى درخواست رسمى رئیس جمهور سوریه و در عراق درپى درخواست نورى‌المالکى نخست وزیر وقت عراق وارد صحنه و میدان شد.

اکنون پرسش ما از این افراد این است که؛ ایران با کدام مجوز حقوقى و قانونى باید به‌جنگ طالبان مى‌رفت؟ آیا جز این است که جبهه مقابل طالبان، فاسدترین دولت افغانستان قرار داشت؟! که بعد معلوم شد رئیس این دولت، چه تبانى‌هایى را در پشت صحنه با آمریکایى‌ها داشته است؟

{والســــــــــــــــــــــــــــــلام علیکـــــــــــــــــــــــــــــم ورحمه اللـــــــــــــــــــــــــه وبـــــــرکاته}

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

-- بارگیری کد امنیتی --