نمازجمعه پرصلابت جمعه حسن آبادفشافویه به امامت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقااستیری امام جمعه محترم فشافویهدرتاریخ1394/11/15با حضوراقشارمختلف مردم وباحضورحضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقاابوترابی نائب رئیس مجلس شورای اسلامی برگزارشد امام جمعه محترم دربخشی ازخطبه دوم یادآورشدند:مهم ترين ابزار قانونى و ساختارى دستگاه نظارتى، شوراى نگهبان است كه موظف است در برابر نفوذ جريان هاى انحرافى و بيگانه از ملت و در خدمت دشمنان اين سرزمين ايستادگى كند و بر همه دلسوزان نظام اسلامى و آن هايى كه منافع ملى را بر ملاحظات جناحى ترجيح مى دهند، فرض است كه از شوراى نگهبان بر ايستادگى بر اصول شرعى و عمل به مرّ قانون تأكيد و حمايت كنند.
عناوین خطبه اول:
1-شرح کوتاهی برخطبه حضرت زهرا(س)درمسجدالنبی
2-يهوديان اطراف مدينه سه طايفه معروف بودند
عناوین خطبه دوم
1- تداوم هر انقلابي منوط به حضور مردم در صحنه است.
2- مهم ترين ابزار قانونى و ساختارى دستگاه نظارتى، شوراى نگهبان است كه موظف است.
مشــــــروح خطبـــــــــه اول:
أعوذ باللـــــــــه من الشیطان الرجیــــــــــم بســـــــــم اللـــه الــــرحمـــــن الرحیـــــــــم
خودم وهمه ی عزیزان را به تقوای خداوند متعال دعوت می کنم.
با توفيق الهي بحث مادرباره خطبه معروف حضرت زهرا سلاماللهعليها را شروع ميکنيم؛ به مناسبت اينکه اين خطبه، خطبه فدکيه ناميده ميشود خوب است ابتدا شرحي درباره مسأله فدک داده شود؛ چراکه بسياري از نوجوانان ما اطلاع درستي از اين قضيه ندارند. فدک اسم سرزميني است در شمال مدينه در نزديکي قلعههاي خيبر که حدود يکصد کيلومتر با مدينه فاصله دارد. ساکنين اين قلعهها و سرزمينها طوايفي از يهود بودند. آمدن يهود به حجاز و سکونتشان در مدينه به قرنها قبل از ظهور اسلام برميگردد. علماي يهود از پيامبران سلاماللهعليهمأجمعين شنيده و در کتابها خوانده بودند که در آخرالزمان پيامبري مبعوث ميشود که پيامبران پيشين را تصديق ميکند و دينش جهانگير ميشود. آنها به اميد درک پيامبر آخرالزمان و ايمان به او به حجاز مهاجرت کردند و در اطراف مدينه ساکن شدند؛ زيرا ميدانستند که پايتخت آن پيغمبر مدينه خواهد بود. يهوديان اطراف مدينه سه طايفه معروف بودند (بنيقريظه، بنيقينقاع، بنينظير) که ويژگيهاي خاصي داشتند اولا مثل ساير يهوديان بسيار مالدوست بودند و فکر اقتصادي داشتند. ويژگي دوم آنها دورانديشي و عاقبتانديشي بود. وقتي وارد حجاز شدند سعي کردند که سرزمينهاي حاصلخيز و مکانهاي استراتژيک را شناسايي کنند و قلعههاي محکمي براي خود بنا کنند. ويژگي سوم اين قوم هم اين بود که اهل علم و دانش بودند و نسبت به اعراب، از تمدن برتري برخوردار بودند. يهوديان با اين ويژگيها از موقعيت خاصي در بين اعراب برخوردار بودند.
بعد از اين که پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله به مدينه مهاجرت فرمودند و عملاً دولت اسلامي در مدينه تشکيل شد، پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله با طوايف مختلف يهود معاهدهاي بستند و بنا شد که آنها متعرض مسلمانها نشوند و با دشمنانشان همکاري نکنند؛ ولي هيچ کدام از اين طوايف به عهد خود وفا نکردند و پنهاني با مشرکين مکه از يک طرف و بعدها با منافقين مدينه از طرف ديگر روابطي برقرار کردند و حتي توطئه کردند که جنگي عليه پيغمبر اسلام راه بياندازند. منافقين به آنها قول داده بودند که اگر شما به مدينه حمله کنيد ما دو هزار نفر هستيم و به شما کمک خواهيم کرد. در سوره منافقون به اين هدف منافقان اشاره ميکند و ميفرمايد: «يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَل؛(1)منافقان ميگفتند: ما عزيز هستيم و مسلمانها آوارههاي مکه هستند و ذليلند و ما اينها را بيرون خواهيم کرد» وقتي پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله اطلاع پيدا کردند براي جنگ با آنها آماده شدند و نهايتاً جنگهايي اتفاق افتاد که يکي از آنها جنگ خيبر بود. در جنگ خيبر قلعههاي خيبر که مهمترين قلعه استراتژيک يهوديان بود (وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم(2)به دست تواناي اميرالمؤمنين عليهالسلام فتح شد. خبر فتح خيبر به اهل فدک رسيد. آنها براي در امان ماندن از بلايي که بر سر اهل خيبر آمد به پيغمبر پيشنهاد مصالحه کردند و نهايتاً بزرگان فدک پيشنهاد کردند که ما زمينها و اموالمان را به شما ميدهيم به شرط اينکه جانمان سالم بماند. پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله هم قبول کردند و آنها هر کدام به اندازه يک شتر از اموالشان برداشتند و بقيه را تسليم پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله کردند. قرآن در اول سوره حشر به اين ماجرا اشاره ميکند و ميفرمايد: وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛(3)مضمون اين آيه اين است: اين سرزميني را که بدون قواي نظامي تصرف کرديد و خود مردم آنجا آنها را به پيغمبر بخشيدند، اين اموال با ساير اموالي که مسلمانها در جنگها به غنيمت ميگيرند تفاوت دارد. معمولاً لشکريان اسلام وقتي در جنگ با کفار پيروز ميشوند و غنايمي به دست ميآورند خمس آن غنايم مال پيغمبر است؛وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى(4) اما اموالي که به خود پيغمبر تقديم ميشود، همه آن اموال مال پيغمبر است. در فقه دربارة اقسام اموالي که در جنگها غنيمت گرفته ميشود بحث ميشود. در بين اين اموال يک قسم همين موردي است که آيه 6 سوره حشر به آن اشاره دارد؛ ميفرمايد: «و آنچه را که خدا از آنان به رسولش بخشيده چيزى است كه شما براى به دست آوردن آن نه اسبى دوانديد و نه شترى». اختيار اين اموال با خود پيغمبر است و هيچ کس ديگري حقي در آنها ندارد.
اهل فدک خودشان اراضي فدک را به پيغمبر تسليم کردند تا جانشان را حفظ کنند. وقتي اين اراضي در اختيار پيغمبر صلياللهعليهوآله قرار گرفت به حسب نقلي که در بعضي روايات شده، اين آيه نازل شد که: «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ؛(5) اختيار اين اموال با شماست؛ اما «ذيالقربي» در اين اموال حق دارند». در واقع دستور داده شد که: درست است که اختيار اين اموال با شماست، اما اين بخش از اراضي را به «ذيالقربي» بدهيد. در روايت آمده است که منظور از ذيالقربي حضرت زهرا سلاماللهعليهاست(6) پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله به امر اين آيه شريف فدک را به حضرت زهرا سلاماللهعليها بخشيدند و در زمان خودشان در آنجا سرپرستي گذاشتند تا آنجا را اداره کند. حضرت به اندازه خرج يکسال خود و حضرت زهرا سلاماللهعليها برميداشتند و مابقي را به عنوان هديه حضرت زهرا سلاماللهعليها بين فقرا تقسيم ميکردند. تا زماني که پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله حيات داشتند اين جريان ادامه داشت.
بعد از رحلت پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله در ظرف چند روز تحولات عظيمي در جامعه اسلامي رخ داد که باور آن بسيار مشکل است. همة آن داستانهايي که هر روز و هر شب ميشنويم و دلهايمان خون ميشود در همين چند روز اتفاق افتاده است. بعد از ده روز از وفات پيغمبر خليفه وقت مباشر حضرت زهرا سلاماللهعليها را از فدک بيرون کرد و فرد ديگري را به جاي او تعيين کرد. با اين کار درآمد آنجا که تا 120 هزار دينار هم گفته شده را مصادره کرد. حرفشان اين بود که اين اموال در زمان پيغمبر صلياللهعليهوآله به فقرا داده ميشد؛ ما هم ميگيريم و به فقرا ميدهيم، درحالي كه پيش از آن حضرت زهرا از ملك خودشان انفاق ميكردند و ربطي به حكومت نداشت. دو ماه و چند روز بعد از اين جريانات حضرت زهرا سلاماللهعليها از اين دنيا رخت بر بست.
حضرت زهرا سلاماللهعليها در همين فرصت چند سخنراني و گفتوگو داشتند که يکي از آنها همين خطبه معروف است که از مفاخر اسلام و از اسنادي است که تا روز قيامت، حقانيت اسلام، تشيع و خاندان پيغمبر عليهمالسلام را اثبات ميکند. خوشبختانه اين خطبه به همت شيعيان محفوظ ماند و حتي در کتابهاي مخالفين هم ثبت شده است.
برخي تصور کردهاند که آنچه حضرت زهرا سلاماللهعليها را خيلي رنج ميداد اين بود که اموالش را گرفتند! گاهي در مرثيهخوانيها گفته ميشود که حضرت فرمودند: «نان بچههايم را گرفتيد!» اگر بگوييم اين يکي از بزرگترين ظلمهايي است که ما شيعيان به اهلبيت عليهمالسلام ميکنيم حرف گزافي نزدهايم. چگونه کساني که همه ثروتهاي عالم در مقابل آنها به اندازه تل خاکستري ارزش ندارد، براي از دست دادن مال دنيا ناراحت شوند؟! اميرالمومنين عليهالسلام در نهجالبلاغه ميفرمايد: وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَك؛(7)من را با فدک و غير فدک چه کار؟! آيا واقعاً اين گريهها، نالهها و دادخواهيها براي مال دنيا بود؟! چنين تصوري، تصوري خام، بيجا و نابخردانه است. حقيقت امر اين است که اين مسأله بهانهاي بود براي اينکه حضرت زهرا سلاماللهعليها حقايقي را افشا کند که تا قيامت اين حقايق چنان آشکار بماند که کسي نتواند آنها را مخفي کند. به جز حضرت زهرا سلاماللهعليها هيچ کس نميتوانست اين حقايق را به اين صراحت بيان کند؛ حتي شخص اميرالمومنين عليهالسلام! اميرالمؤمنين عليهالسلام خود طرف دعوا با خلفا بود و ادعاي خلافت پيامبر صلياللهعليهوآله را داشت؛ لذا هر چه ميگفت، ميگفتند: «ميخواهي به نفع خودت حرف بزني!» اما حضرت زهرا سلاماللهعليها حقايق را با لحني بيان فرموند که امروز هم کسي جرأت ندارد با اين لحن درباره آن اشخاص صحبت کند. در آن شرايط اين تنها کاري بود که از دختر پيغمبر بر ميآمد و ايشان با استفاده از همان چند روز به اندازه سالها و قرنها به اسلام خدمت کرد.
سخنان صديقه كبري را در اين خطبه ميتوان در شش محور تشريح كرد: ايشان در بخش اول از سخنان خويش به مسئله خداشناسي پرداخته و معارفي عميق حول صفات و افعال الهي بيان ميفرمايد. مسئله نبوت و ويژگيها و اهداف آن، بخش دوم سخنان ايشان را به خود اختصاص ميدهد.
بخش سوم بر محور قرآن كريم و بيان معارف اساسي آن است و در بخش چهارم نيز، بانوي دو عالم ضمن معرفي خود و بيان خدمات رسول خدا و اميرمؤمنان صلواتالله عليهما، به آسيبشناسي جامعه اسلامي پس از رحلت پيامبر اسلام ميپردازد و نحوه شكلگيري انحراف در جامعه اسلامي را تشريح ميكند. در بخش پنجم به مسئله تصرف فدك اشاره كرده، ادله باطل مخالفان را براي اقدام به اين كار نقد ميكند؛ و سرانجام در بخش ششم رو به سوي انصار، از آنان براي دفاع از حق ياري ميطلبد و با اين بيان، حجت را بر همه آنان تمام ميكند.
1-منافقون، 8. 2-حشر، 2. 3-حشر، 6. 4-انفال، 41. 5-اسراء، 26. 6-. بحارانوار، ج48 ص157.
7-نهجالبلاغه، نامه45.
مشـــــــروح خطبــــــــــــــــــه دوم:
خودم و تمامی عزیزان را به تقوای الهی دعوت می کنم، روي عن علي عليه السلام قال:«يَنبَغِي لِمَن عَرَفَ اللهَ سُبحَانَهُ اَن لا يَخلوُا قَلبُهُ مِن رَجَائِهِ وَ خَوفِهِ» (غرر الحکم؛صفحه83؛روايت 1329)
در روايتي از اميرالمؤمنين عليهالسلام منقول است که حضرت فرمودند: سزاوار نيست کسي که خدا را شناخته است، حتّي به مقدار يک چشم به هم زدن ، دلش از اميد و بيم نسبت به خدا خالي باشد.
يعني بايد هر لحظه در قلب خداشناس دو حالت وجود داشته باشد: اوّل؛ اميد به خدا، دوم؛ خوف از خدا، يعني هم اميد به لطف و محبّت و مرحمتش و هم خوف از تأديب و عقابش.
در ضمن اين دو حالت بايد با هم در قلب او باشند. چون اگر يکي باشد و ديگري نباشد، نقش تخريبي پيدا ميکند. اگر در دلش فقط اميد باشد، جرأت بر گناه پيدا ميکند؛ از آن طرف اگر همهاش خوف باشد، از رحمت خدا مأيوس ميشود و «اليأس من رحم? الله» بزرگترين معصيت است. لذا اگر يکي باشد و ديگري نباشد، نقش تخريبي دارد.
امّا اگر اين دو با هم باشند، نقش سازندگي پيدا ميکنند. خوف موجب ميشود به اطاعت خدا مقيّد شود و رجاء موجب ميشود به محبّت و رأفت و رحمت او دلبستگي پيدا كند، در نتيجه اگر خطا کرد بازهم به خدا روي ميآورد.
پس فرد با تقواخداشناس است و خداشناسي او به اين است که هم به خدا اميد داشته باشد و هم خوف از خدا.
پنجشنبه22 بهمن پيروزى انقلاب اسلامى ايران و سقوط نظام شاهنشاهى (1357 ه.ش)
مردم در هر انقلابي يکي از ارکان اصلي آن محسوب ميشوند و چنانکه تمايلي به همراهي با انقلاب از خود نشان ندهند هيچ انقلابي اتفاق نميافتد، لذا به همين دليل است که حضرت امام خميني(ره) حضور يکپارچه مردم را در صحنه از عوامل موفقيت انقلاب ميدانند.
همچانکه هيچ انقلابي بدون حضور مردمي اتفاق نميافتد، تداوم هر انقلابي نيز منوط به حضور مردم در صحنه است و اين حضور در انقلاب ايران بهعينه اثبات شده است و مردم مسلمان ايران با توکل بر خدا، جانفشاني، پيبردن به ارزش شهادت، حضور مستمر وحدت کلمه، حفظ ارزشهاي معنوي اسلامي، همبستگي، استقامت و حضور در انتخابات و راهپيمائيها، وفاداري خود را در پاسداشت ارزشها ودستاوردهاي انقلاب نشان دادهاند.
ملت فهيم و انقلابي ايران اسلامي همه ساله آگاهانه حضور پر رنگ خود در راهپيمايي 22 بهمن( و قدس و …) را مصرانه به رخ دشمنان خويش ميکشاند. نکته جالب اينكه بطور مکرر تلاشهاي مذبوحانه براي عدم شکلگيري اين حضورهاي حماسي و نيز کمرنگ جلوه دادن آن بعد از وقوعش را همه ساله شاهديم و نيز شاهديم که چه توطئههايي با همين راهپيماييهاي با شکوه خنثي گرديده است.
جالبتر اينكه امسال ملت قهرمان ايران هم با حضور عمومي رسمي( انتخابات) و هم غيررسمي(حضور با شکوه در راهپيمايي) مواجه ميباشد که موجب ميشود اسفندش نيز رنگ و بوي بهمن بگيرد.
اشاره ای کوتاه به اعلام صلاحیتها وعدم صلاحیتها ومواضع شخصیتها وگروهها
حضرت امام خمينى(ره) در دهه اول انقلاب اسلامى، همواره از شوراى نگهبان در برابر امواج تهمت ها و تخريب ها دفاع كرده، تضعيف اين شورا را برخلاف مصالح كشور مى دانستند و پيوسته به اعضاى اين شورا توصيه مى كردند كه تحت تأثير هيچ قدرتى قرار نگيرند و از قوانين مخالف با شرع مطهر و قانون اساسى بدون هيچ ملاحظه اى جلوگيرى كنند. ايشان در بخشى از وصيت نامه سياسى عبادى خود نيز به صورت برجسته به شوراى نگهبان پرداخته و فرموده اند: «از شوراى نگهبان مى خواهم و توصيه مى كنم، چه در نسل حاضر و چه در نسل هاى آينده، كه با كمال دقت و قدرت، وظايف اسلامى و ملى خود را ايفا كنند و تحت تأثير هيچ قدرتى واقع نشوند و از قوانين مخالف با شرع مطهر و قانون اساسى بدون هيچ ملاحظه اى جلوگيرى نمايند.»
رهبر فرزانه انقلاب اسلامى نيز طى 26 سال گذشته، همواره از شوراى نگهبان و به ويژه نظارت استصوابى اين شورا دفاع كرده و هر نوع حركت براى تخريب و تضعيف اين نهاد انقلابى و قانونى را خلاف منافع ملى و مصالح اسلامى دانسته اند. شوراى نگهبان، يك نهاد صيانتى و نظارتى است و آسيب ديدن آن، مى تواند خسارت هاى سنگينى در پى داشته باشد.
معتقديم احتمال خطا در مراحل بررسى صلاحيت ها هم در هيأت هاى اجرايى و هم هيأت هاى نظارتى و هم شوراى نگهبان وجود دارد كه قانون براى اين احتمال خطا نيز مسيرهايى را پيشبينى كرده است و هيچگاه اجازه نداده اين اعتراضات به ابزار تسويهحساب هاى سياسى و يا بسترسازى براى آشوب و ناامنى هاى احتمالى باشد
سابقه نشان داده، اين موارد با پيگيرى ها از مجارى قانون قابل اصلاح است. براى نمونه در هر دوره اى، پس از اعتراض عده اى از رد صلاحيت شدگان يا كسانى كه صلاحيت آنان احراز نشده، شوراى نگهبان با بررسى اسناد و مدارك آنان، تغيير نظر مى دهد. بنابراين، نبايد شوراى نگهبان قانون اساسى را به دلايل سياسى، يك جناح تلقى كرد و بر اين اساس، حمايت از يك نهاد قانونى را حمايت از يك جناح سياسى بهشمار آورد. دفاع از شوراى نگهبان در برابر تخريب ها، يك دفاع معقول و منطقى بوده و انجام آن يك وظيفه اسلامى، قانونى و ملى است.
بدون ترديد مهم ترين ابزار قانونى و ساختارى دستگاه نظارتى، شوراى نگهبان است كه موظف است در برابر نفوذ جريان هاى انحرافى و بيگانه از ملت و در خدمت دشمنان اين سرزمين ايستادگى كند و بر همه دلسوزان نظام اسلامى و آن هايى كه منافع ملى را بر ملاحظات جناحى ترجيح مى دهند، فرض است كه از شوراى نگهبان بر ايستادگى بر اصول شرعى و عمل به مرّ قانون تأكيد و حمايت كنند. طبيعى است كه در هيچجاى جهان به كسانى كه اعتقادى به نظام سياسى نداشته و درصدد استحاله و براندازى نرم يك نظام سياسى هستند، اجازه فعاليت داده نخواهد شد. فتنه گرانى هم كه پس از انفعال در برابر ملت، بار ديگر قصد بازگشت به قدرت داشته و از اقدامات شان در آن دوره برائت نجسته اند، بايد بدانند كه هيچ گاه مورد اعتماد ملت قرار نخواهند گرفت.
استارت انتخابات با حضور خيل علاقه مندانى زده شد كه براى نام نويسى و نامزدشدن در اين رقابت حساس به فرماندارى ها آمده بودند. نام نويسى بيش از 12 هزار نفر، خبرى بود كه تعجب همگان را برانگيخت و پيش بينى هاى اوليه را به هم ريخت و براى آن كه اين شگفتى بيش از پيش فهم شود كافى است بدانيم كه در انتخابات دور نهم مجلس شوراى اسلامى نزديك به پنجهزار نفر نام نويسى كرده بودند و به واقع با افزايش 65 درصدى نسبت به دوره گذشته مواجهيم!
همين وضعيت براى انتخابات مجلس خبرگان نيز بهوقوع پيوست و 801 نفر نام نويسى كرده اند كه نسبت به دور گذشته افزايش چشم گیری داشته است. در دور چهارم مجلس خبرگان 493 نفر، دور سوم 396 نفر، دور دوم 180 نفر و اولين دوره 108 نام نويسى كرده بودند.که البته دونگاه وتحلیل درآن است مثبت ومنفی که واردآن نمیشوم
با معلوم شدن وضعيت بررسى صلاحيت ها و آشكار شدن نام كسانى كه ردصلاحيت يا احراز صلاحيت نشده اند، عملكرد شوراى نگهبان به مهم ترين سوژه خبرى سياسى كشور بدل شد.
مواضع اعلام شده در قبال اين موضوع را مى توان به سه دسته تقسيم بندى كرد:
دسته اول، كارشناسان و فعالان سياسى بودند كه در مجموع رأى مثبت به عملكرد شوراى نگهبان داده و تلاش اين شورا در انجام وظايف قانوني و نگهبانى و پاسدارى از قانون اساسى و حقوق ملت را ارج نهاده و انجام اين حجم از كار در زمانى بسيار محدود را نشان از سلامت و توانايى و اعتبار شوراى نگهبان دانسته و مبتنى بر رويكردى حقوقى ارزيابى كردند و منتقدان و مخالفان را به انصاف دعوت كرده و خواهان پايبندى به قانون و پذيرش رأى شوراى نگهبان شدند. هر چند معتقدند كه ممكن است در بررسى ها خطاهايى نيز صورت بگيرد و امكان بازنگرى و بررسى مجدد درباره صلاحيت ها از طريق شكايت قانونى نامزدها وجود دارد.
دسته دوم، معترضانى بودند كه به نتيجه بررسى ها اعتراض داشته و خواستار رسيدگى مجدد به صلاحيت ها شدند و تقاضاى خود را از طريق قانونى و شكايت مجدد به شوراى مركزى نظارت شوراى نگهبان دنبال مى كنند.
اما دسته سومى نيز شكل گرفته كه متشكل از افراد و گروه هاى يك جريان خاص سياسى است كه در اين روزها تلاش كرده اند تا خطكش حقوقى شوراى نگهبان براى رد يا تأييد صلاحيت شوراى نگهبان را ابزارى سياسى و جناحى معرفى كنند. هر چند در اين مواقع طبيعى است كه كسانى كه احراز صلاحيت شان با ترديدهايى مواجه شده است، در جايگاه اعتراض قرار گيرند و انتقاداتى را به دستگاه هاى نظارتى داشته باشند، اما آنچه محل تأمل است اين كه، اين هجمه نظام مند، همه جانبه و هدايت شده اى است كه متأسفانه عليه شوراى نگهبان آغاز شده و همه تلاش خود براى به انفعال كشاندن اين شورا را كليد زده است.
درپایان به این نکته اشاره میکنم که:مهم ترين ابزار قانونى و ساختارى دستگاه نظارتى شوراى نگهبان است كه موظف است در برابر نفوذ جريان هاى انحرافى و بيگانه از ملت و در خدمت دشمنان اين سرزمين ايستادگى كند و بر همه دلسوزان نظام اسلامى و آن هايى كه منافع ملى را بر ملاحظات جناحى ترجيح مى دهند، فرض است كه از شوراى نگهبان بر ايستادگى بر اصول شرعى و عمل به مرّ قانون تأكيد و حمايت كنند. طبيعى است كه در هيچجاى جهان به كسانى كه اعتقادى به نظام سياسى نداشته و درصدد استحاله و براندازى نرم يك نظام سياسى هستند، اجازه فعاليت داده نخواهد شد. فتنه گرانى هم كه پس از انفعال در برابر ملت، بار ديگر قصد بازگشت به قدرت داشته و از اقدامات شان در آن دوره برائت نجسته اند، بايد بدانند كه هيچ گاه مورد اعتماد ملت قرار نخواهند گرفت.
والســـــــــلام علیکــــــــــــم ورحمــــــــــــــه الله وبــــــــــــرکاته