اخبار ویژه
خانه / خطبه های نماز جمعه / حجه الاسلام والمسلمین استیری امام جمعه فشافویه:اگرآمریکابخواهددراجرای برجام به تعهدات خودعمل نکندایران اسلامی درمقابل زیاده خواهی های اوخواهد ایستاد.

حجه الاسلام والمسلمین استیری امام جمعه فشافویه:اگرآمریکابخواهددراجرای برجام به تعهدات خودعمل نکندایران اسلامی درمقابل زیاده خواهی های اوخواهد ایستاد.

مشروح خطبه های نمازجمعه حسن آبادفشافویه به امامت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقااستیری امام جمعه محترم فشافویه درتاریخ1394/08/15با حضوراقشارمختلف مردم.
عناوین خطبه اول:
1-خطبه حضرت زینب(س)درکوفه.
2-اقسام نفاق
عناوین خطبه دوم
1- امام سجادبامبارزه سیاسی درقالب دعااسلام را ازسقوط قطعی و مسلم نجات بخشید.
2- چهارپیام راهپیمایی13آبان
أعوذ باللـــــــــه من الشیطان الرجیــــــــــــم

بســـــــــم اللـــه الــــرحمـــــن الرحیـــــــــم
خودم وهمه ی عزیزان را به تقوای خداوند متعال دعوت می کنم. خداوند متعال وصف های با عظمتی برای تقوا بیان فرموده است که برای هیچ مفهوم دیگری در قرآن این وصف ها گفته نشده است. یکی از آن توصیفات با عظمت این است که خداوند متعال خبر می دهد که حسن عاقبت همیشه با تقوا حاصل می شود « وَالعاقِبَهُ لِلمُتَّقینَ»( القصص -آیه ۸۳)
گفتیم هنگامی که حضرت علی بن الحسین را به همراه زنان از کربلا به کوفه آوردند ، زنان کوفی با دیدن آنان به شدت می گریستند و گریبان چاک می کرند و مردان نیز با آنان گریه می کردند. امام زین العابدین (ع) که در آن زمان بیمار بود به صدای بلند فرمود : اینان برما می گریند پس چه کسی جز اینها ما را کشت؟ در این وقت زینب (س) با اشاره ای مردم را ساکت کرد . با همان اشاره نفس ها در سینه حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد ، آنگاه زینب (س)شروع به سخن کفتن کردند.که هفته گذشته فرازهایی را به محضرشما عرضه داشتم.
حضرت درفرازدیگری میفرمایند:

اَلا وَ هَل فِیکُم اِلّا الصَّلَفُ وَ النَّطَفُ وَ الصَّدرُ الشَّنَفِ ، وَ مَلقُ الاِماءِ ، وَ غَمزُ الاَعداءِ اَو کَمَرعیً عَلی دِمنَهٍ ، اَو کَفِضَّهٍ عَلی مَلحُودَهٍ ، اَلا ساءَ ما قَدَّمَت لَکُم اَنفُسَکُم ، اَن سَخِطَ اللهُ عَلَیکُم وَ فِی العَذابِ اَنتُم خالِدون.

چه فضیلتی در شما هست ؟ بجز لاف و گزاف و آلودگی و سینه های پر کینه ، به ظاهر همچون کنیزان تملق گو ، و در باطن همانند دشمنان سخن چین ، یا مانند سبزیهای هستید که در لجنزار ها روییده و یا نقره ای که با آن قبر مرده بیارایند ، بدانیدکه برای آخرت خود ، کردار زشتی از پیش فرستادید ، به خشم خداوند گرفتار ، و در عذاب جاوید خواهید ماند.

عبارت دیگر ، حضرت (س) با چند سؤال پی در پی و کوبنده به علت عملکرد کوفیان، این صفات وویژگیهای خائنانه ومنافقانه را در وجود آنان و اذهانشان اثبات می کنند.

«الصلف» یعنی کسی از روی غرور و تکبر خود را مدح کند؛ به چیزی که در او وجود ندارد.«نطف» به کسی می گویندکه با عیب و ننگ چرکین شده باشد.«ملق» به معنای دوستی و مهربانی ای است که خالصانه و قلبی نباشد.«الشنف» به معنای شدت کینه یا شخص کینه توز است«الصدر الشنف» یعنی سینه ای که از خشم و نفرت لبریز شده باشد. بنابراین حضرت (س) بعضی از مردم کوفه را چاپلوسانی معرفی می کنند که زبانشان قلباً پیمان نمی بندد. از این رو ، لکه ننگ قتل نیکان و پاکان اهل بیت(ع) را تا قیامت بر دامان خود دارند و این لکه ننگ بسان داغی بر پیشانی آنان است. بعضی دیگر کینه توزانی اند که سینه آنان از نفرت و خشم بر اهل بیت(ع) لبریز است و دوستی آنان با اهل بیت(ع) از روی تملقات زبانی و بسان کنیزکانی است که در برابر ارباب، برای جلب دوستی او احساساتی دو رویه از خود نشان می دهند.

منظور از عبارت «غمز الاعداء » شاید این باشد که مردم کوفه با کوچک ترین اشاره ای از جانب دشمن، از مسیر حق منحرف می شوند و تابع دستورات آنان می گردند. به سخن دیگر ، شخصیت کوفیان چنان به پستی گراییده است که حاکمان برای اجرای دستورات خود کمترین زحمتی را نیز متحمل نمی شوند؛ بلکه با اشاره ابرو و دست، این زبونان را تحت خواسته های خود در می آموزند.
او کمرعی علی دمنه؟ أو کفضه علی ملحوده.
کلمه «مرعی» علفزاری است که گله های گاو و گوسفند در آن برای چریدن رها می شود و «دمنه» آثار بر جای مانده از خرابه های منازل انسان است که به سبب کوچ، مأوای حیوانات شودو خاک آن با فضله های چهار پایان مخلوط می گردد. از این رو، در ترجمه ظاهری عبارت می توان گفت که به سبب رطوبت ناشی از بول حیوانات و کود ناشی از فضله آنان ، گیاهان بسیار زیبا و سرسبز در آن مکان روییده می شود.
حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: نفرین بر شما کوفیان! که از فراوانی سرزنش شما خسته شدم.
نهج البلاغه، خطبه 34
حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: ای مردم کوفه! بدن های شما در کنار هم، امّا افکار و خواسته های شما پراکنده است

یکی از آفتها و خطرهای اجتماعی که ممکن است جامعه را به ویرانی و تباهی بکشد و پایه های وحدت اجتماعی را متزلزل سازد، آفت و آسیب بزرگی است به نام «نفاق و منافق» که در قرآن و روایات نسبت به این پدیده شوم اجتماعی هشدارهای جدّی و پی گیری داده شده است.
قرآن با لحن تند مؤمنان را از خطرهای منافقان برحذر می دارد و می فرماید:هم العدّو فاحذرهم؛( سوره منافقون، آیه 4.) (منافقان) دشمنان (اصلی) شمایند از آنان برحذر باشید.
جریان کفر، جریان ایمان، جریان نفاق و انسان هایی که در قرآن به «فی قلوبهم مرض» تعبیر شده است، جریان های ویژه ای نیستند که در صدر اسلام به وجود آمده باشند، قبل از آن نباشند و بعد از آن هم نباشد؛ این جور نیست، همه زمان ها، ازجمله در زمان ما هستند. پس بایستی هدایت قرآنی و نور قرآن را در این مورد شناخت و از آن استفاده کرد؛ لذابحث مهمی است.
به دونکته اشاره کنم:
نکته اول: مفهوم نفاق :نفاق، آن چنان که در قرآن به روشنی درمی آیدعبارت است از این که کسی یا جماعتی، یک فکری، راهی و جهتگیری را داشته باشند و خلاف آن را به مؤمنین ابراز کنند؛ این نفاق است. مؤمن نباشند و وانمود کنند که مؤمنند. در راه خدا نباشند و وانمود کنند که در راه خدایند،دلسوز نیست اما وانمودمیکنددلسوز است .انقلابی نیست اما وانمودمیکند انقلابی به تمام عیاراست.یعنی درواقع پنهان کردن یک ضلالت و تاریکی و نشان دادن چیزی برخلاف آن، که در آنها نیست. این معنای نفاق در قرآن است. لذا در اول سوره بقره که ملاحظه می کنید، مردم را سه فصل می کند؛ یک فصل، مؤمنینند که از آنها تعبیر به «متقین» شده است، یک فصل کافرینند و یک فصل، منافقینند. و عجیب این است که در اول سوره بقره درباره مؤمنین چهار آیه، درباره کفار، دو آیه و درباره منافقین، بیش از ده آیه، مطلب ذکر می شود. این به خاطر آن است که پرداختن به قضیه منافقین برای مؤمنین در آن روز، اهمیت بیشتری داشته است.

نکته دوم: در قرآن، از سه گروه به عنوان انواع نفاق نام برده شده است. من حالا این سه نوع را برای شما عرض بکنم که این برای امروزها از آن بخش های بسیار مهم و آموزنده است. سه نوع که می گوییم، یعنی با هم تفاوت عنصری ندارند؛ اما سه گروهند. سه دسته منافق را در قرآن ذکر می کند و از آنها یاد می کند:
دسته اول: منافقین اول ورود پیامبر به مدینه هستند. که آنها کسانی بودند که یا اصلا هیچ به اسلام ایمان نیاورده بودند، یا بعضی از آنها ایمانی از روی احساسات- به اسلام- آورده بودند؛ اما حتی در آنهایی هم که ایمان احساساتی و سطحی آورده بودند، اعتقاد به اسلام و به پیامبر و معارف اسلامی، هیچ عمقی نداشت، با اندک تکانی در همان اوایل کار، این ایمان زایل شد وهمان کفری که قبلا وجود داشت، مستقر شد. آنهاچه افرادی بودند؟ کسانی بودند که تعبیر قرآن این است: «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا» همان منافقینی هستند که در اول سوره بقره و در چند جای دیگر قرآن، راجع به آنها صحبت می شود.
دردلهای آنها مرضی بود. مرض دل، یک نوع نیست، خودخواهی یک مرض دل است، شهوترانی یک مرض دل است، حق ناپذیری یک مرض دل است، تکبر و نخوت ،لجاجت،بدبینی ،شایعه پراکنی وووو این چیزها یک مرض دل است
دسته دوم، کسانی هستند که جزو مؤمنین بودند و اول کار مطلقا هیچ نشانه ای از نفاق در آنها وجود نداشت، لیکن بمرور دچار عوارضی شدند. این عوارض، کار دست آنها داد. درست مثل این است که جسم سالمی، یک زخم کوچک به وجود می آید، بعد بی مراقبتی می کنند، این زخم کوچک- درانگشت او ، درپای او، در بدن او- چرک می کند؛ بی اعتنایی می کنند، این چرک زیاد می شود؛ بی اعتنایی می کنند، تبدیل می شود به این که باید این انگشت را ببرند؛ بی اعتنایی می کنند، بتدریج بالاتر می آید، دست را می گیرد و پیش می رود. همه چیز از خراش کوچکی شروع شد. این دسته دوم کسانی هستند که با پیغمبر، با حرکت اسلامی و با آن انقلاب عظیم، هیچ دشمنی نداشتند، دوست هم بودند؛ احیانا در جنگهایی هم شرکت کردند، در حوادث بزرگی هم بودند، اما یک خراش کوچکی پیش آمد، آن را علاج نکردند. خدای متعال درآن آیه شریفه به آنها گفت:صدقه بدهید، یا انفاق کنید، یا چه بکنید؛ آنها سوگند خوردند که این کار را خواهند کرد و نکردند، « فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُواْ یَکْذِبُونَ ».(سوره مبارکه توبه/آیه شریفه77) خلف وعده ای که آنها با خدا کردند، دروغی که با عمل خودشان گفتند، کار آنها را به آنجا رساند که «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه»؛ خدا دردلهای آنها نفاق را به وجود آورد. کسی که منافق نیست، بعدا منافق می شود.
دسته سوم : منافقینی هستند که مدینه آمدند و ایمان آوردند. بعد دچار همان لغزش های مؤمنانه شدند، خودشان را حفظ نکردند؛ این لغزش ادامه پیدا کرد و کارشان به آن جا رسید که به «یمامه» رفتند و با پیغمبر اعلان جنگ دادند- یعنی منافق محارب- این دسته سوم است. « فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللّهُ أَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُواْ أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللّهُ» (نساء/آیه88)
لذا حضرت زینب اگردرخطبه ای که درکوفه ایراد فرمودند به صفات منافقانه آنهااشاره میکند بایک دقت متوجه میشویم همین سه گروه وسه دسته درواقعه کربلا بودند که واقعه کربلا به وقوع پیوست.
مشروح خطبه دوم:
خودم را وشما نمازگزاران عزیزرا توصیه میکنم به تقوای الهی!
خداوند متعال فرموده است،إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ »(مائده-آیه27) خداوند معیار داده است و فرموده است من اعمال را قبول می کنم ولی اعمالی را که متعلق به اهل تقوا باشد. در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم : روز قیامت خداوند گروهى را مبعوث مى کند در حالى که نورى در مقابل آنان همچون لباسهاى سفید و درخشنده است (این نور همان اعمال آنها است ) سپس به آن اعمال فرمان مى دهد: همگى ذرات پراکنده غبار شوید (و به دنبال آن همه محو مى گردند) سپس فرمود: أَنَّهُمْ کانوا یصومون وَ یصلون وَ لکن کانوا اذا عَرَضَ لَهُمُ شى ء مِنَ الْحَرَامُ أَخَذُوهُ ؛آنها نماز و روزه را بجا مى آوردند ولى هنگامى که حرامى به آنها عرضه مى شد آن را مى چسبیدند، چون کف نفس وجود نداشت پس در آنجا اعمال هم قبول نمی شوند.

یکشنبه25 محرم الحرام شهادت حضرت امام زین العابدین(ع) (95 ه.ق)

امام سجاد(ع) پس از شهادت پدر، در ایام اسارت و در شرایط اختناق، امامت را به عهده گرفت. واین شرایط سخت تا پایان امامت وی ادامه یافت. درحالی که با شش خلیفه معاصر بود که هیچ یک با اهل بیت(ع) مهر نورزیدند.
1- یزید بن معاویه، 2- عبدالله بن زبیر، 3- معاویه بن یزید، 4- مروان بن حکم، 5- عبدالملک بن مروان، 6- ولیدبن عبدالملک .
در چنین مقطع زمانی،امام(ع) نمی توانستنددست به مبارزات سیاسی و فعالیتهای گسترده فرهنگی و اجتماعی بزند.چون اولاًجو اختناق و کنترل شدیدی حکومتها پس از شهادت امام حسین(ع) به وجود آورده بودندسبب شد مبارزات سیاسی یا مسلحانه نتیجه ای جز هدر رفتن نیروها نداشته باشد. چنان که مبارزات زمان آن حضرت تماما به شکست انجامید. ثانیاًشرایط ناسالم فرهنگی آن روزگار؛ بر اثر فعالیتهای ناسالم حکومتهای وقت و انگیزه های مختلفی که در آن زمان وجود داشت، مردم به طرف بی بندوباری سوق داده شدند و با چنین مردمی هرگز نمی شد کارهای بنیادی انجام داد مگر این که تحولی معنوی در آنان به وجود آید. لذا در این موقعیت، تمام تلاش امام سجاد(ع) این بود که شعله معنویت را روشن نگه دارد و این جز از راه دعاها و نیایشها برنمی آمد و تذکارهای مقطعی حضرت به خوبی از عهده آن برآمد که از موضوعات مبارزاتی و سیاسی تهی نیست.که این موضوعات دردعای 14،47،48و49آمده است. تصور بیشتر افراد از امام سجاد فردی است که فقط به عبادت و گوشه نشینی مشغول بوده که این فقط یک بعد مبارزه امام است. امام صادق(ع) می فرماید: «ارتد الناس بعد الحسین الا ثلثه؛ پس از حسین(ع) تمام مردم به سوی کفر بازگشتند، مگر سه نفر که هنوز در عقاید خود استوار بودند.»
در چنین دوره تاریک و سیاهی بود که امام علی بن الحسین(ع) می بایست زمام امور را در دست گیرد و به نام انجام وظیفه امامت، اسلام را از یک سقوط قطعی و مسلم نجات بخشد.
مسلمانان طی نیم قرن، رهبری بخش اعظمی از جهان متمدن آن روز را برعهده گرفتند.
اگرچه تسلط بر آن قلمرو گسترده، مسلمانان را به یکی از ابرقدرت های سیاسی و نظامی جهان تبدیل کرد اما آنان را خارج از حوزه ی مسائل سیاسی و نظامی با دو خطر بزرگ مواجه نمود که لازم بود با قدرت با آن ها مقابله شود.
اولین خطر، تأثیرپذیری مسلمانان از فرهنگ ها، سنت ها و شرایط اجتماعی گوناگون ملت هایی که فوج فوج به اسلام می پیوستند از طریق تعامل با آنان بود.
در این شرایط باید کار علمی انجام می شد تا به مسلمانان تأکید شود تفکر و هویت تشریعی ویژه ی برآمده از کتاب و سنت است که اصالت دارد.
دومین خطر، موج رفاهی بود که در پی آن فتوحات پردامنه، جامعه ی اسلامی را فرا گرفته بود. موج رفاه، هر جامعه ای را با خطر درغلتیدن به لذات دنیوی، اسراف در زینت های این زندگی محدود و خاموش شدن وجدان اخلاقی و ارتباط روحی با خدا و قیامت و هدف های بزرگی که این ارتباط فراروی انسان قرار می دهد، مواجه می کند و این، در عمل رخ داده بود. امام علی بن الحسین(ع) این خطر را احساس و درمان آن را آغاز کرد و دعا را شالوده ی این درمان قرار داد.

اشاره ای به راهپیمایی 13آبان وپیامهای این راهپیمایی عظیم
ابتداازحضوراقشار مختلف خصوصاًفرهنگیان ودانش آموزان عزیز،درراهپیمایی 13آبان تشکرمیکنم اما این راهپیمایی حاوی پیامهای متعددی بود که به چندمورداشاره میکنم:
1-پیام اول برای معاندان نظام است که ایران دست ازمبارزه بااستکباروظالم برنداشته ومحکم ومقتدرراه شهداوامام راادامه خواهدداد.
2-پیام دوم این است که اگرآمریکابخواهد دراجرای برجام به تعهدات خودعمل نکندایران اسلامی درمقابل زیاده خواهی های اوخواهد ایستاد(تکبیرنمازگزاران)چرا که توافق هسته ای ذره ای ازدشمنی آمریکا با ایران کم نکرده است وامروز هم شاهدیم کهآمریکا ییها همچنان به دشمنی های خودعلیه ماادامه میدهند.
3-پیام سوم برای خوداوباما رئیس جمهورآمریکااست،اولاًبداند13آبان وراهپیمایی مربوط به یک جناح وگروه خاص نیست بلکه همه جریانهاوطیفها استکبارستیزی در13آبان را نشان دادند.(تکبیرنمازگزاران)
4-بداند جوانان ما درسال 94پرشورترازجوانان سال57پرشورتردرمقابل زیاده خواهی ها وشیطنتهای اوخواهد ایستاد.
درپایان به جمله ای ازرئیس جمهور آمریکا اشاره کنم که گفته بوداوگفته بود:«ایرانیان مردمان با فرهنگى هستند اما شعار مرگ بر آمریکا، اشتغال و رفاه براى آنان نمى شود»میگوییم درست است صدرجمله شما درست وخوب هم تشخیص دادید اما ذیل جمله مغلطه است چرا که با این جمله قصددارند ضمن دوقطبى کردن جامعه، فضاى داخل ایران را به سمت کنار نهادن شعار مرگ بر آمریکا سوق دهد و وانمود کند که کنارگذاشتن این شعار باعث بهبود اقتصاد و ایجاد رفاه مى شود!واین مغلطه است اصلا ربطی به مسائل اقتصادی نداردچرا که روسیه، چین، سوریه، کوبا و سایر کشورها که مرگ برآمریکا نگفتند اماچون در جهت منافع آمریکا حرکت نکردند بدون شعار مرگ بر آمریکاهم، آماج حملات و تحریم هاى آمریکا بوده اند و سال ها تحت فشار آمریکا و همپیمان هاى آن قرار گرفتند.
لذا این جمله بیش از هرچیز ایجاد نوعى تبلیغات منفى و خوراک براى داخل ایران است تا بتوانندبه اهداف شوم خودیعنی دوقطبی کردن جامعه برسند که قطعاًموفق نخواهندشد چرا که ملت ما با تکیه براقتصادمقاومتی مدنظرمقام معظم رهبری را ه خود راپیش خواهدبرد.

والســـــــــلام علیکــــــــــــم ورحمــــــــــــــه الله وبــــــــــــرکاته

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

-- بارگیری کد امنیتی --